آثار جامی

صفحه 4 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 عشق باید کز دو عالم فرد سازد مرد را درد این معنی نباشد مردم بی درد را

2 وعده غم می دهد یار و نداند این قدر کین نوید عشق باشد جان غم پرورد را

3 هر کجا گردد ز رویش حسن را هنگامه گرم گرد گشتن کی رسد خورشید عالم گرد را

4 بی خود افتادم چو خوردم شربت هجران بلی جز چنان خوابی کجا لایق بود این خورد را

1 یارب انصافی بده آن شیخ دعوی دار را تا به خواری ننگرد رندان دردی خوار را

2 شرع را آزار اهل دل تصور کرده است زان گرفته پیشه خود شیوه آزار را

3 طبع بر گنج حقیقت قفل و شرع آمد کلید تا دهد زان گنج بیرون گوهر اسرار را

4 هر که جنباند کلید شرع را بر وفق طبع طبع نگشاید به رویش جز در ادبار را

1 چند بوسم دست و پا پیک دیار یار را فرخ آن ساعت که یابم دولت دیدار را

2 یار اگر طعن فرامش کاریم زد باک نیست زانکه با یادش فرامش کرده ام اغیار را

3 خواندمی طومار غم بی او ولی چون شد مرا نامه اش تعویذ جان طی کردم آن طومار را

4 دیده ام آزار ازان رخ دور می خواهم دلم تا دهد بیرون به شرح دوری آن آزار را

1 کیست کز عشاق پیغامی رساند یار را وز فراموشان دهد یاد آن فرامش کار را

2 شد دلم آزرده زخم غم هجران کجاست مرهم وصلی که از دل چیند آن آزار را

3 ز اشک خونین سرخرویی هاست پیش مردمم حق گزاری چون کنم این دیده خونبار را

4 خون ازان گریم ز هجر او که در خون غرقه به دیده کو لایق نباشد دولت دیدار را

1 بخرام و باز جلوه ده آن سرو ناز را پامال خویش کن سر اهل نیاز را

2 بگذار یک نظاره در آن رو که اهل دل گیرند کیمیا نظر پاکباز را

3 خوش آنکه تو نشینی و من پیش روی تو سازم بهانه بهر سجودی نماز را

4 حسن تو را ز عشق من آوازه شد بلند محمود ساخت شهره عالم ایاز را

1 برکش ای صوفی ز سر این خرقه سالوس را جام می بستان و بشکن شیشه ناموس را

2 کاسه می خور که خواهد کاسه سر خاک خورد بود نقش کاسه زر این سخن کاووس را

3 حسن رعنایان ز جعد عنبرافشان جلوه یافت زیب و فر آری ز پر خود بود طاووس را

4 رنج بی حاصل مبین در نبض عاشق ای طبیب نیست دستی بر مریض عشق جالینوس را

1 من که جا کردم به دل آن کافر بدکیش را گوش کردن کی توانم قول نیک اندیش را

2 ناصحا سودای بدخویی چنین می داردم ورنه کس هرگز چنین رسوا نخواهد خویش را

3 رسم دلجویی ندارد یارب آن سلطان حسن یا نمی گوید کسی حال من درویش را

4 کیش پر تیر جفا دارد به کین بیدلان از کدام استاد سنگین دل گرفت این کیش را

1 هر دم افروزی چو گل رخسار آتشناک را شعله در خرمن زنی مشتی خس و خاشاک را

2 عقل را روشن شود ماهیت حسنت اگر پرده حیرت نبندد دیده ادراک را

3 جان پاک است آن نه تن در زیر پیراهن تو را صد هزاران آفرین جان آفرین پاک را

4 کمترین صید توام پیش سگان خود فکن گر نیم لایق که آلایی به من فتراک را

1 مطرب امشب ساز کن با ناله من چنگ را آتشی دیگر فروز این سوزناک آهنگ را

2 بس که نالیدم ز درد دوری آن سنگدل دل به درد آمد ز آه و ناله من سنگ را

3 دورم از یار و نیارم سوی او رفتن که اشک ساخت دریا گرد من فرسنگ در فرسنگ را

4 رازم آخر فاش خواهد شد چه سان پوشم ز خلق چهره زرد و سرشک ارغوانی رنگ را

1 من که خدمت کرده ام رندان درد آشام را کی شمارم پخته وضع زاهدان خام را

2 تا شدم فارغ به استغنای عشق از هر مراد بر مراد خویش یابم گردش ایام را

3 رند و صوفی عارف و عامی مخوانیدم که من گم شدم در شاهد و می برنتابم نام را

4 شیخ شهرتجوی رعنا را تماشا کن که چون در لباس خاص ظاهر شد فریب عام را

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی