آثار جامی

صفحه 2 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 هر دم افروزی چو گل رخسار آتشناک را شعله در خرمن زنی مشتی خس و خاشاک را

2 عقل را روشن شود ماهیت حسنت اگر پرده حیرت نبندد دیده ادراک را

3 جان پاک است آن نه تن در زیر پیراهن تو را صد هزاران آفرین جان آفرین پاک را

4 کمترین صید توام پیش سگان خود فکن گر نیم لایق که آلایی به من فتراک را

1 تا بر ورق گل زدی از مشک رقم‌ها در وصف تو بشکست سر جمله قلم‌ها

2 هرگز دل من بی‌تو جدا از المی نیست ای قاعده لطف تو تسکین الم‌ها

3 در لشکر عشق تو اسیران همه گردند وز آتش دل‌هاست در آن گرد علم‌ها

4 نوعی دگر آمد ز کرم هر ستم تو با خسته‌دلان می‌کنی انواع کرم‌ها

1 گاه در دل ساز و گه در دیده جا هر دو جای توست ای بدرالدجی

2 طوبی آمد قد تو وقت خرام گر خرامد سوی ما طوبی لنا

3 تا به هر چشمی ز راهت سرمه برد چشم من دارد غباری از صبا

4 می نگویم بنده خویشم شمار نیست حکمی بنده را بر پادشا

1 ای غمت تخم شادمانی ها وصل تو اصل کامرانی ها

2 کرده ام گم به کوی عشق دلی بر وی از داغ تو نشانی ها

3 می روم کوههای غم بر دل از درت می برم گرانی ها

4 به هوای قد تو از سر سرو کرده مرغان بلندخوانی ها

1 گذشت از حد خروش و گریه ابر نوبهاران را کجا دانست یارب درد و داغ دل فگاران را

2 مبار ای ابر روز گشت آن چابک سوار آخر که دیده بر ره است از دیرباز امیدواران را

3 ازین عشق جگرخواره چه دارم چشم بهبودی که بر داده به باد نیستی چون من هزاران را

4 ز جام نیم خورد او کجا یک جرعه تا بینی چو عهد من شکسته توبه پرهیزگاران را

1 برکش ای صوفی ز سر این خرقه سالوس را جام می بستان و بشکن شیشه ناموس را

2 کاسه می خور که خواهد کاسه سر خاک خورد بود نقش کاسه زر این سخن کاووس را

3 حسن رعنایان ز جعد عنبرافشان جلوه یافت زیب و فر آری ز پر خود بود طاووس را

4 رنج بی حاصل مبین در نبض عاشق ای طبیب نیست دستی بر مریض عشق جالینوس را

1 ای برده رخت رونق گل‌ها و سمن‌ها دارد دهن تنگ تو در غنچه سخن‌ها

2 گر سرو نه با قد تو ماند نتوان برد چون آب به زنجیر مرا سوی چمن‌ها

3 صحرای عدم لاله‌ستان شد چو شهیدان با داغ تو رفتند به خون غرقه کفن‌ها

4 گفته‌ست به هر غنچه صبا وصف دهانت مانده‌ست ز حیرت همه را باز دهن‌ها

1 سیمین ذقنا سنگدلا لاله عذارا خوش کن به نگاهی دل غم پرور ما را

2 این قالب فرسوده گر از کوی تو دور است القلب علی بابک لیلا و نهارا

3 آزرده مبادا که شود آن تن نازک از بهر خدا چست مکن بند قبا را

4 من چون گذرم از سر کوی تو کز آنجا یارای گذشتن نبود باد صبا را

1 خدای خیر دهاد آن جوان رعنا را که وارهانید به پیرانه سر ز ما ما را

2 کرشمه های غزالان مست می بخشد فراغت از دو جهان عاشقان شیدا را

3 چه سود پند کسان چون نمی برد ز دلم هوای قد دلارای و روی زیبا را

4 شرار سینه مجنون ز آتش لیلی کباب ساخته همه آهوان صحرا را

1 چند سوی چمن آیم به هوایت چو صبا یک ره ای سرو سهی قامت رعنا بنما

2 به ته کرته نیلی سوی بستان بخرام تا گل از شوق کند خرقه فیروزه قبا

3 باغبان کاش کند سوسن و گل فرش رهت زانکه بر روی زمین حیف بود آن کف پا

4 سرو را جالب جوی است و تو را گوشه چشم الله الله چه تفاوت تو کجا سرو کجا

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی