آثار جامی

صفحه 3 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 دو هفته شد که ندیدم مه دو هفته خود را کجا روم به که گویم غم نهفته خود را

2 درآ ز خواب خوش ای بخت بد مگر بگشایم به روی همچو مهش چشم شب نخفته خود را

3 خدای را مکن ای باغبان مضایقه چندان که یک نظاره کنم باغ نوشکفته خود را

4 رمید دل ز من از زلف دام نه که نخواهم به جز شکار تو مرغ هوا گرفته خود را

1 من نه تنها خواهم این خوبان شهرآشوب را کیست در شهر آن که خواهان نیست روی خوب را

2 دیر می جنبد بشیر ای باد بر کنعان گذر مژده پیراهن یوسف ببر یعقوب را

3 دل نهادم بر جفا تا دیدم آن قد بلند بر درخت آن به که بیند مرد عاقل چوب را

4 گو مکن درد دل من کاتب اندر نامه درج طاقت این بار نبود حامل مکتوب را

1 شد سحر قاید اقبال من شیدا را آتش انس من جانب طور نارا

2 ای خوش آن آتش رخشنده کز آیینه صبح می برد شعله آن رنگ شب یلدا را

3 گر نیابم ز سر کوی تو در کعبه نشان از مژه دجله بغداد کنم بطحا را

4 نکهت عنبر سارا همه عالم بگرفت تا صبا شانه زد آن طره عنبرسا را

1 من که خدمت کرده ام رندان درد آشام را کی شمارم پخته وضع زاهدان خام را

2 تا شدم فارغ به استغنای عشق از هر مراد بر مراد خویش یابم گردش ایام را

3 رند و صوفی عارف و عامی مخوانیدم که من گم شدم در شاهد و می برنتابم نام را

4 شیخ شهرتجوی رعنا را تماشا کن که چون در لباس خاص ظاهر شد فریب عام را

1 کیست کز عشاق پیغامی رساند یار را وز فراموشان دهد یاد آن فرامش کار را

2 شد دلم آزرده زخم غم هجران کجاست مرهم وصلی که از دل چیند آن آزار را

3 ز اشک خونین سرخرویی هاست پیش مردمم حق گزاری چون کنم این دیده خونبار را

4 خون ازان گریم ز هجر او که در خون غرقه به دیده کو لایق نباشد دولت دیدار را

1 مطرب امشب ساز کن با ناله من چنگ را آتشی دیگر فروز این سوزناک آهنگ را

2 بس که نالیدم ز درد دوری آن سنگدل دل به درد آمد ز آه و ناله من سنگ را

3 دورم از یار و نیارم سوی او رفتن که اشک ساخت دریا گرد من فرسنگ در فرسنگ را

4 رازم آخر فاش خواهد شد چه سان پوشم ز خلق چهره زرد و سرشک ارغوانی رنگ را

1 گوشه برقع فتاد از طرف رخ آن ماه را کشف شد نور تجلی عارف آگاه را

2 مایل طوبی نیاید سایه سرو قدت منصب عالی چه لایق همت کوتاه را

3 در دعا جز دولت وصلت نمی خواهد دلم یاد کن روزی دعاگویان دولت خواه را

4 شد کمان قامتم را رشته های اشک زه تا گشایم بهر صید وصل تیر آه را

1 لب لعل تو کام اهل وفا لعلیل الفراق فیه شفا

2 دردنوشان جام درد تواند صف نشینان بارگاه صفا

3 کی به روی تو خوش توانم زیست همچو موی تو فتنه ای ز قفا

4 یاری از کس نخواهم اندر عشق حسبی الله وحده وکفی

1 زد به رفتار خوش قدت ره ما رفع الله قدره ابدا

2 تو همایی و نیست ظل همای جز دو زلف تو دام ظلهما

3 گر کند غنچه با تو دعوی لطف بر دهانش زند نسیم صبا

4 دیده هر دیده ام جدا دردی تا ز روی تو مانده اند جدا

1 عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا ودعت و اودعت فی قلبی اشجانا

2 دام سر زلفت را گر خیال بود دانه صید تو شود دانم صد مرغ دل دانا

3 شد در قدح صهبا عکسی ز رخت پیدا قد اشرقت الدنیا من کاس حمیانا

4 از میکده برگشتی بر مدرسه بگذشتی شد در گرو باده دراعه مولانا

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی