سیمین ذقنا سنگدلا لاله عذارا از جامی غزل 25
1. سیمین ذقنا سنگدلا لاله عذارا
خوش کن به نگاهی دل غم پرور ما را
...
1. سیمین ذقنا سنگدلا لاله عذارا
خوش کن به نگاهی دل غم پرور ما را
...
1. خدای خیر دهاد آن جوان رعنا را
که وارهانید به پیرانه سر ز ما ما را
...
1. زلف تو بر مه پریشان کرده مشک ناب را
شاخ شاخ افکنده بر گل سنبل سیراب را
...
1. من نه تنها خواهم این خوبان شهرآشوب را
کیست در شهر آن که خواهان نیست روی خوب را
...
1. شد خاک قدم طوبی آن سرو سهی قد را
مااعظمه شانا ما ارفعه قدرا
...
1. پیر ما بگذاشت آخر شیوه زهاد را
ساخت فرش میکده سجاده ارشاد را
...
1. عشق باید کز دو عالم فرد سازد مرد را
درد این معنی نباشد مردم بی درد را
...
1. یارب انصافی بده آن شیخ دعوی دار را
تا به خواری ننگرد رندان دردی خوار را
...
1. چند بوسم دست و پا پیک دیار یار را
فرخ آن ساعت که یابم دولت دیدار را
...
1. کیست کز عشاق پیغامی رساند یار را
وز فراموشان دهد یاد آن فرامش کار را
...
1. بخرام و باز جلوه ده آن سرو ناز را
پامال خویش کن سر اهل نیاز را
...
1. برکش ای صوفی ز سر این خرقه سالوس را
جام می بستان و بشکن شیشه ناموس را
...