آثار جامی

صفحه 65 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 نام آن ماه ندانم ز که نامش پرسم در دلم ساخت مقام از که مقامش پرسم

2 صد سخن بر سر راهش کنم اندیشه ولی چون رسد هیچ ندانم ز کدامش پرسم

3 از گلم ساز یکی مرغ خدا را که پرم سوی مرغان و ره گوشه بامش پرسم

4 می برد پرسش و پیغام منش پیک صبا ای خوش آن روز که بی پیک و پیامش پرسم

1 به دیده ای که ز راه تو خار و خس چینم دریغم آید اگر در گل و سمن بینم

2 اگر چه دنیی و عقبی کنند بر من عرض من آستان تو بر هر دو کون بگزینم

3 من و دعای تو همواره این بود کارم من و هوای تو پیوسته این بود دینم

4 مگو به طرف چمن شو نظاره کن در گل چو مرغ باغ نه من عاشق ریاحینم

1 از عشق تبرا چه کنم چون نتوانم با عقل تولا چه کنم چون نتوانم

2 از درد تو داغی ست کهن بر دل ریشم تدبیر مداوا چه کنم چون نتوانم

3 از نازکی خوی تو خواهم که ز رویت پوشم نظر اما چه کنم چون نتوانم

4 هر چند که بگذشت ز حد وعده وصلت آهنگ تقاضا چه کنم چون نتوانم

1 هر جا که کنم خانه هم خانه تو را یابم هرگز نروم جایی کانجا نه تو را یابم

2 گر خواب کنم شبها ور خانه روم تنها در خواب تو را بینم در خانه تو را یابم

3 در بزم قدح نوشان در چشم وفا کوشان معشوقه تو را دانم جانانه تو را یابم

4 در صحبت هر جمعی کافروخته شد شمعی گرد سر او گردان پروانه تو را یابم

1 زهی قدت نهال گلشن چشم مه رویت چراغ روشن چشم

2 خراب آباد دل مردم نشین نیست فرود آی ای پری در مسکن چشم

3 ز خون دل چنان پر شد درونم که می ریزد برون از روزن چشم

4 ز کویت هر خس و خاری که چینم نشانم چون مژه پیرامن چشم

1 اگر چه پاره شد از غم هزار باره دلم گرفت خو به فراق تو پاره پاره دلم

2 چو شد ز خون جگربسته روزن دیده ز چاک سینه رخت را کند نظاره دلم

3 ستاره ای ست سرشکم که در شب هجران برد به شهر عدم راه ازان ستاره دلم

4 به دور ساغر لعلت درست کی ماند اگر بود چو دلت فی المثل ز خاره دلم

1 هر شب به پاسبان تو جان در میان نهم آنگه رخ نیاز بر آن آستان نهم

2 گفتی رخم ببین و به جان منتم بکش فرمان برم به دیده و منت به جهان نهم

3 پای مرا به قید وفا استوار کن زان پیش کز جفای تو سر در جهان نهم

4 شبها ز شوق روی تو با چشم اشکبار بنشینم و نظر به مه آسمان نهم

1 عاشقم بیچاره ام درمانده ام بی دل و بی دین ز دلبر مانده ام

2 عاشقی با خواب و خور ناید درست لاجرم بی خواب و بی خور مانده ام

3 تا چو جام می ز دستم رفته ای با دل پر خون چو ساغر مانده ام

4 روز و شب در انتظار مقدمت چشم بر ره گوش بر در مانده ام

1 نه نامه ای که در آنجا نشان نام تو یابم نه رقعه ای که در آن خط مشکفام تو یابم

2 سلامت من دلخسته در سلام تو باشد زهی سعادت اگر دولت سلام تو یابم

3 به هر رقم که گشایم نظر ز صفحه خاطر همه سلام تو بینم همه پیام تو یابم

4 حجاب نامه و پیک از میانه رفت بدانسان که در سلام تو خاصیت کلام تو یابم

1 ز آرزوی تو سرگشته در بیابانیم به جست و جوی تو در کوه و در شتابانیم

2 بماند راحله سعی ما خوش آن ساعت که در حریم وصالت شتر بخوابانیم

3 چو ذره گر چه حقیریم رخ متاب از ما که بر سپهر وفا آفتاب تابانیم

4 حواله دگران ساز رطل های گران که ما ز ساغر لعلت تنک شرابانیم

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی