آثار جامی

صفحه 64 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 ای خاک نعل توسن تو تاج سرکشان دیوانه جمال تو خیل پریوشان

2 خواهند سرو و گل که به راهت شوند خاک روی که گشت باغ روی مست و سرخوشان

3 دی می شدی سواره و من بوسه می زدم هر جا ز نعل اسب تو می یافتم نشان

4 مردم ز شوق آن لب میگون خدای را کز جام نیم خورد خودم جرعه ای چشان

1 هر شبی کز ماه مهرافروز خود یاد آورم از فغان و ناله شهری را به فریاد آورم

2 شیوه شیرین اگر این ست کان بدخوی راست در جهان من نیز روزی رسم فرهاد آورم

3 من چو نتوانم کز اول مرغ دل دارم نگاه کی توانم کین زمان از دام صیاد آورم

4 بنده آن قامتم چون آب ازان گر در چمن سر دهندم ره به پای سرو آزاد آورم

1 فزاید ز خط حسن نازک عذاران علیکم بحسن الخط ای دوستداران

2 شود تازه از خط بهار نکویی بدان گونه کز سبزه عهد بهاران

3 میا خوی فشان می چکان از رخ و لب به هم بر مزن وقت پرهیزگاران

4 قرارت نه این بود با ما ز اول که باشی قرار دل بی قراران

1 ای ز لعلت کامجو روح الامین خط سبزت رحمة للعالمین

2 گل لطافت دارد و سرو اعتدال تو سهی قامت هم آن داری هم این

3 در رهم گر گویی از سرکن قدم پایم از شادی نیاید بر زمین

4 گرد سبزه کم نشیند باغبان تا نشاندی سبزه گرد یاسمین

1 زلف تو عمر ماست می گویم این سخن عمرهاست می گویم

2 بهر جان و دل آن دو رخساره گونه گونه بلاست می گویم

3 خط تو گفته اند مشک خطا این حکایت خطاست می گویم

4 منع تا کی ز ناسزای رقیب آنچه او را سزاست می گویم

1 نفس از درون و دیو ز بیرون زند رهم از مکر این دو رهزن پرحیله چون رهم

2 دارم جهان جهان گنه ای شرم روی من چون روی ازین جهان به جهان دگر نهم

3 افتاده ام به چاه هوا و هوس که راست حبل هدایتی که برآرد ازین چهم

4 جامه ز غم کبود کنم چون نمی رسد جز نیل معصیت ز خم صبغة اللهم

1 کجا باشد چو تو شوخی کماندار و کمند افکن شکرگفتار و شیرین لب سمن رخسار و سیمین تن

2 خرامان هر کجا باشی رخ ما و کف آن پا سواره هر طرف رانی سر ما و سم توسن

3 سپاهی کشته شد هر گوشه ای تیر نظر مگشا جهانی فتنه شد هر جانبی طرف کله مشکن

4 به صد خواری سرم افتاده در میدان عزیزش کن زکات حسن را چون گوی یکبارش به چوگان زن

1 ز درد تا شده چشمت چو اشک ما گلگون نشسته اند ازین درد مردمان در خون

2 نه درد چشم ز گردون رسید چشم تو را مرا رسید ز درد تو ناله بر گردون

3 مرا تو چشمی و درد تو درد چشم من است گرفت چشم مرا درد چو ننالم چون

4 ز درد اهل نظر پیش ازینت آنچه به گوش رسیده بود بدیدی به چشم خویش اکنون

1 ما به رنجوری و مهجوری و دوری ساختیم بزم وصل دوست را با دیگران پرداختیم

2 نقد قلب ما نشد رایج به بازار وفا تا چو زر در بوته غم صد رهش نگداختیم

3 قامت ما چنگ شد و اندر سماع اهل درد جز به مضراب غمت این چنگ را ننواختیم

4 هر دم آلاید به خون جای خیالت را سرشک گر چه صد بارش بدین جرم از نظر انداختیم

1 جز آنکه مهر تو را جا به جان خود کردیم تو خود بگوی به جای تو ما چه بد کردیم

2 مرم ز چشم رمد دیده کو خیال رخت که ما ز خاک درت رفع آن رمد کردیم

3 چو دیده را پی فراشی حریم درت نماند آب به خون دلش مدد کردیم

4 حدود منزل دل عشق و شوق و صدق و وفاست پی نزول تو وقفش به چار حد کردیم

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی