آثار جامی

صفحه 62 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 نوبهاران که دمد شاخ گلی از گل من غنچه هایش بود آغشته به خون دل من

2 بی تو زینسان که به جان آمدم از هستی خویش زود باشد که شود کوی عدم منزل من

3 نبود همره جانم به جز اندیشه تو چون ببندند ازین دیر فنا محمل من

4 لطف فرما و بکش تیغ و بکش زار مرا گر چه حیف است که باشد چو تویی قاتل من

1 ز عشقت سینه بی غم نبینم ز شوقت دیده بی نم نبینم

2 غم روی تو دارم جای آن هست اگر من بعد روی غم نبینم

3 مگو از غیر من بگسل که من خود کسی غیر از تو در عالم نبینم

4 ز تو هر بیدلی بیند جفایی من بی صبر و دل آن هم نبینم

1 دهی شراب که بر نغمه رباب خورم چو من خراب ربابم چرا شراب خورم

2 دهم به تشنه لبان کاسه شراب و دهان کنم ز گوش و می از کاسه رباب خورم

3 سفال دردی مستان عشق ازان می به که از خم فلک و جام آفتاب خورم

4 مرا چه حاجت بزم کسان چنین که مدام ز خون دیده شراب و ز دل کباب خورم

1 دمی نگذرد کز غمت خون نگریم ز وصلت جدا مانده ام چون نگریم

2 چو افزون شود دمبدم بی تو دردم نه مردم اگر هم دم افزون نگریم

3 نبینم به طرف چمن سرو نازی که از شوق آن قد موزون نگریم

4 نیارم گهی سوی لب جام باده که بر یاد آن لعل میگون نگریم

1 هر کس که بیند آن لعل خندان انگشت حیرت گیرد به دندان

2 با سرو قدت لاف بلندی از سر نهاده بالابلندان

3 راه غمت را با آن درازی پیمودم صد پی مشکین کمندان

4 جعد بنفشه در باغ بی تو صاحبدلان را بند است و زندان

1 بس که شب‌ها دور ازان گل خاک بر سر می‌کنم همچو سبزه صبحدم از خاک سر بر می‌کنم

2 در چمن می‌افتم از شوق رخش در پای گل دامن گل را ز خوناب جگر تر می‌کنم

3 چون نمی‌بینم قدش را در چمن بر یاد او می‌روم نظاره سرو و صنوبر می‌کنم

4 بسته‌ام با آنکه اهل ملتم دل در بتان گرچه از خیل خلیلم کار آزر می‌کنم

1 چند روزی می برد بخت بد از کوی توام باز قلاب محبت می کشد سوی توام

2 دور ازین در هم منت گویم دعا هم جان و دل هر کجا هستم به جان و دل دعاگوی توام

3 سوی خود می خوانیم چون آمدم می رانیم می ندانم چون کنم درمانده خوی توام

4 بگذرد زین سقف زنگاری مرا ایوان عیش گر فتد روزی نظر بر طاق ابروی توام

1 آرزوی دل خونین جگرانت خوانم مردم دیده صاحبنظرانت خوانم

2 چون قبا چست کنی طرف کله برشکنی پادشاه همه شیرین پسرانت خوانم

3 نیست حد چو منی بردن نام چو تویی بهر روپوش به نام دگرانت خوانم

4 تا نمودی به ته پیرهن اندام چو سیم نازنین تر ز همه سیمبرانت خوانم

1 گل شد حریم کویت از اشک لاله گونم باشد هنوز تشنه خاک درت به خونم

2 از بار دل تن من آمد چو کوه ور نی در موج خیز گریه مشکل بود سکونم

3 زد از حباب خیمه گرد من آب دیده من با تن کم از مو آن خیمه را ستونم

4 چاکم چو در دل افتد سوزن چه سود و رشته کین سوزد آن گدازد از آتش درونم

1 بادی که گذارش به سر کوی تو یابم جان باد فدایش که ازو بوی تو یابم

2 خاکم به ره هر که گذر سوی تو یابد چون نیست ره آنکه گذر سوی تو یابم

3 زیر قدمت باد سرم چون ندهد دست کش بالش راحت سر زانوی تو یابم

4 جز ضربت تیغ ستم و تیر جفا نیست کامی که من از ساعد و بازوی تو یابم

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی