آثار جامی

صفحه 53 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 ای سر عقل از خطت بر خط فرمان عشق گوی دل از طره ات در خم چوگان عشق

2 منشی هجران نوشت بهر هلاکم نشان مهر زد از داغ دل صاحب دیوان عشق

3 رفت به هر وادیی از مژه ام سیل خون تشنه هنوزم به خون ریگ بیابان عشق

4 جورکشی بر درت ساخت مرا سربلند اره فرق من است کنگر ایوان عشق

1 سلام من الله فی کل حال علی کامل فاق اهل الکمال

2 زکی ذکی خفی دنی کریم السجایا جمیل الخصال

3 اجل المناقب علی المراتب عظیم المواهب جزیل النوال

4 تویی خسرو بارگاه رسالت تویی آفتاب سپهر جمال

1 شوخی که تاجداران بوسند خاک راهش سوی چو من گدایی مشکل فتد نگاهش

2 من کیستم که خواهم پهلوی او نشینم این بس مرا که بینم از دور گاه گاهش

3 فرسوده قالب من همواره خاک بادا بر هر زمین که باشد آمد شد سپاهش

4 هر کس به مهر آن خط میرد رسد به محشر صد گونه سرخرویی از نامه سیاهش

1 فغان ز ابلهی این خزان بی دم و گوش که جمله شیخ تراش آمدند و شیخ فروش

2 شوند هر دو سه روزی مرید نادانی تهی ز دین و خرد خالی از بصیرت و هوش

3 نه بر برون وی از لمعه هدایت نور نه در درون وی از شعله محبت جوش

4 گهی که در سخن آید هوس کند سامع که کاش ازین هذیان زودتر شود خاموش

1 بی وفا یارا چنین بی رحم و سنگین دل مباش دردمندان توییم از حال ما غافل مباش

2 اختر فرخنده فالی ماه هر مجلس مشو آفتاب بی زوالی شمع هر محفل مباش

3 پای بر جا همچو سروم در هوای قد تو هر زمان چون شاخ گل سوی دگر مایل مباش

4 دانه خال توام بر روی گندمگون بس است گو مرا از خرمن هستی جوی حاصل مباش

1 هر دم آیم بر درت با دیده خونبار خویش تا طفیل دیگران بنماییم دیدار خویش

2 تا به کی زین بخت بی اقبال نادیده رخت روی حرمان آورم در گوشه ادبار خویش

3 دیدنت دشوار و نادیدن ازان دشوارتر چون کنم پیش که گویم قصه دشوار خویش

4 بزم وصلت بهر پاکان است من زیشان نیم چون سگانم جای ده در سایه دیوار خویش

1 آن قبای نیلگون بینید در سیمین برش همچو شاخ گل که باشد خلعت از نیلوفرش

2 در کبودی فلک چون او مهی پیدا نشد کاین چنین باشد لباس آسمانی در خورش

3 جان فدایت باد ای دربان دمی مانع مشو تا رخ پر گرد خود ساییم بر خاک درش

4 یک رهش دیدیم عقل و دین و دل بر باد شد وای جان ما اگر بینیم باری دیگرش

1 مایل به قامت تو بود طبع مستقیم مجبول بر محبت تو فطرت سلیم

2 بعد از وجود جوهر فرد دهان تو چون نفی جزو لایتجزی کند حکیم

3 ما را به عهد تو چه مجال سفر که شد هر جا مسافری ست بر این آستان مقیم

4 در یتیم گوهر دندان توست و لب بالای آن چو مرحمت و لطف بر یتیم

1 سپیده دم که شد از خانه عزم حمامش هزار دلشده شد خاک ره به هر گامش

2 چو کند جامه ز تن جامه خانه را افروخت فروغ صبح دگر از صفای اندامش

3 چو برگ گل که بود در گلاب خانه نشست به گرم خانه عرق بر عذار گلفامش

4 تنش چو نقره خام و هزار مفلس عور گرفته کیسه به کف بهر نقره خامش

1 خال مشکین چیست بر رخ گرد لب نارسته خط بر خلاف عادت افتاده ست پیش از خط نقط

2 زان خط نیکو لبت در هر زبان خواهد فتاد موجب شهرت نشد یاقوت را جز حسن خط

3 راه عشقت گرم تر پویم به سر از سرزنش چون قلم کاندر نوشتن تیزتر گردد ز قط

4 عشقبازی با تو نبود کار هر تردامنی در هوا پرواز شهبازان نمی آید ز بط

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی