1 لله الحمد که آن مه ز سفر باز آمد نورم از آمدن او به بصر باز آمد
2 از نم دیده صاحبنظران سوی چمن لاله و سنبل او تازه وتر باز آمد
3 آن جگرگوشه که چون اشک برفت از نظرم خون شد از غم جگرم تا به نظر باز آمد
4 بندم از جان کمر بندگی او که به لطف بهر خونریزی من بسته کمر باز آمد
1 ای کسانی که در آن کوی گذاری دارید این چنین در غم و اندوه مرا مگذارید
2 ناگهان گر سوی آن ماه گذاری بکنید بر شما باد که از حالت من یاد آرید
3 سر به سر قصه غمهای مرا غصه دهید یک به یک محنت و اندوه مرا بشمارید
4 می روم سوی عدم جان مرا بستانید یادگاری به سگان در او بسپارید
1 دی که بود آن کافر سرکش که ترکش بسته بود تیر مژگان در کمان ابروان پیوسته بود
2 یک دل اندر برنبینم مردم نظاره را کش نه آن ابرو کمان از تیر مژگان خسته بود
3 خرمن تقوی و صبر اهل دل سالم نجست زآتشی کز نعل سم بادپایش جسته بود
4 رشته ها بود از رگ جان ها مهیا هر طرف توسنش را چون عنان از سرکشی بگسسته بود
1 از بس که چشم دارم کان مه ز در درآید از جا جهم چو ناگه آواز در برآید
2 ریزم سرشک گلگون از زخمه مغنی آری روان شود خون بر رگ چو نشتر آید
3 گرمم ز آتش دل زانسان که گر درین تب پهلو نهم به بستر دودم ز بستر آید
4 آن کامدن به کویت کرد اختیار یک ره بی اختیار گشته صد بار دیگر آید
1 ای بی لب توام به دهان قند ناب تلخ در کام جام بی لب لعلت شراب تلخ
2 زان دم که دهر زهر فراق توام چشاند شد در مذاق عیش مرا خورد و خواب تلخ
3 از دل که سوخت ز آتش غم چاشنی مگیر ترسم که آیدت به دهان این کباب تلخ
4 شیرین مکن به نقل دهانم چو می دهی کز دست چون تویی نبود زهر ناب تلخ
1 چو محمل بسته بر عزم سفر جانان برون آید به همراهی او صد کاروان جان برون آید
2 ندارد هیچ کس تاب وداع او بگوییدش که بر بیچارگان رحمی کند پنهان برون آید
3 مبند آن ماه گو محمل که می گریند صد بی دل نشاید کاروانی را که در باران برون آید
4 چو گریم بر گرفتاران دل سیل بلا گردد مرا هر قطره خون کز دیده گریان برون آید
1 ما امید از دوست ببریدیم و رفت هجر را بر وصل بگزیدیم و رفت
2 داغ بی یاری و درد بیدلی آن همه بر خود پسندیدیم و رفت
3 شب همه شب گه به پهلو گه به سر گرد کوی دوست گردیدیم و رفت
4 دستبوس دوست بر نامد ز دست پاسبان را پای بوسیدیم و رفت
1 تو طفل خردسالی و ما پیر سالخورد با ما ببین که عشق تو پیرانه سر چه کرد
2 چشم سیاه سرخ چه سازی به خون من موی سفید من نگر ای جان و روی زرد
3 بگشای بند زلف که افتاد صد گره بر رشته امید من از چرخ تیزگرد
4 نقشی نکوتر از خط زنگاریت نبست کلک قضا که زد رقم این لوح لاژورد
1 تیر تو افتاد دور جان من افگار کرد بر هدف آمد ولی بر دل من کار کرد
2 پیش رخت وقت گل لاله شکفتن نخواست سینه زد از شوق چاک داغ خود اظهار کرد
3 ابر چمن را ز گل روی تو آمد به یاد نعره بسیار زد گریه بسیار کرد
4 مهر که دیوار و در پرتو رویش گرفت روی تو را دید جا در پس دیوار کرد
1 در بر سیمین دلت گر سخت تر از سنگ نیست هرگزت رحمی چرا بر عاشق دلتنگ نیست
2 از خروش دلخراش ما طلب کن سر عشق زانکه این سر در صدای عود و صوت چنگ نیست
3 ماند ز اشک ما چو خر در گل رقیب سنگدل در ره عشق تو ما را غیر ازین خر سنگ نیست
4 از نوای بلبلان بر گل چه حاصل چون به باغ جام گلرنگ و حریف عندلیب آهنگ نیست