آثار جامی

صفحه 30 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد شرط وفا و رسم تفقد تمام کرد

2 جای جواب خواستمش جان دهم چو او دست ادب به سینه نهاد و سلام کرد

3 یک دم نکرد در نظر من مقام لیک ذوق سلام او به دل و جان مقام کرد

4 بودم چو خاک بر سر راهش بسی حقیر خاک حقیر را ز کرم احترام کرد

1 وه که آن ترک پری پیکر مرا دیوانه کرد آشنا ناگشته از عقل و خرد بیگانه کرد

2 هر مسلمانی که شکل آن بت بدکیش دید پشت بر محراب و مسجد روی بر بتخانه کرد

3 آن که هر جا قصه لیلی و مجنون خواندی چون شنید احوال ما را ترک آن افسانه کرد

4 این همه مستی و بیهوشی نه حد باده بود با حریفان هر چه کرد آن نرگس مستانه کرد

1 دلم میل یکی سرو سهی کرد که در وصفش عبارت کوتهی کرد

2 اگر چه بی رهی کردن ز حد برد بحمدالله که تنها با رهی کرد

3 دل من زان دهان رو در عدم داشت چو جان دانست عزم همرهی کرد

4 صراحی با وجود لعلش از می دلی پر داشت از ساغر تهی کرد

1 شبی به سوی تو از دیده پای خواهم کرد بر آستان تو دزدیده جای خواهم کرد

2 به رسم سجده جبین را به خاک مقدم تو برای دیده خود سرمه سای خواهم کرد

3 درین سرا به غمت خو گرفته ام بفرست غمی که زاد ره آن سرای خواهم کرد

4 به هر طرف که روی در قفای محمل تو به ناله هم نفسی با درای خواهم کرد

1 پیش تو جا نمی توانم کرد وز تو خو وا نمی توانم کرد

2 می توانم ز خویش قطع امید وز تو قطعا نمی توانم کرد

3 بی تو گفتم که صبر پیشه کنم گفتم اما نمی توانم کرد

4 خود کرم کن به بوسه موعود که تقاضا نمی توانم کرد

1 پیش ازان روز که این طاق مقرنس کردند قبله ام زان خم ابروی مقوس کردند

2 رخت آن مشعل نور است که اندر شب طور روشن از آتش وادی مقدس کردند

3 درد نوشان لبت خرقه پشمینه به دوش بس تعظم که بر این طارم اطلس کردند

4 پیش ازین شیوه چشمان تو خونریزی بود دور ما آمد ازان شیوه چرا بس کردند

1 بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد کردیم ناله در دل سختش اثر نکرد

2 خاک رهش شدیم که بوسیم پای او از سرکشی و ناز بر آنجا گذر نکرد

3 ما را چه سود اشک چو سیم و رخ چو زر چون هرگز التفات بدین سیم و زر نکرد

4 تا در رخش نظر نکنم هرگزم ندید جایی که روی خویش به سوی دگر نکرد

1 وه که آن سلطان به مظلومان نگاهی هم نکرد وز تکبر گوش سوی دادخواهی هم نکرد

2 بهر پابوسی به راهش سالها بودیم خاک هرگز آن بدخو گذر بر خاک راهی هم نکرد

3 دل که می زد لاف صبر از ماه رویش سالها کی تواند صبر ازو سالی که ماهی هم نکرد

4 هر که با روی چو زر گشت از گدایان درش مایل مالی نشد پروای جاهی هم نکرد

1 چو ترک سرکش من پای در رکاب کند کرشمه بر مه و جولان بر آفتاب کند

2 فراز خانه زین جا نکرده گرم هنوز هزار خانه صبر و خرد خراب کند

3 چگونه لذت تیغش چشم که در دم قتل ز حلق تشنه گذر تیزتر ز آب کند

4 من از تصور نادیدنش همی میرم نعوذ بالله اگر روی در نقاب کند

1 هر شبی آهم حریم سدره را روشن کند شاخ طوبی را درخت وادی ایمن کند

2 شد پریشان کار من از فکر آن نامهربان مهربانی کو که اکنون فکر کار من کند

3 شد تنش ز آسیب تار و پود پیراهن فگار کاش کز گلبرگ تر ترتیب پیراهن کند

4 دل که از غم سوخت هم در آتش غم سر نهد گلخنی بستر هم از خاکستر گلخن کند

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی