1 خوش آن که غم عشقت با جان وی آمیزد بر یاد تو بنشیند وز شوق تو برخیزد
2 چون قبله شود رویت از سجده نیاساید ور جام دهد لعلت از باده نپرهیزد
3 دل بشکندم چشمت خون ریزدم از دیده مست است عجب نبود گر بشکند و ریزد
4 گر سرو دلاویزت طرف چمن آراید کی غنچه دل پر خون در شاخ گل آویزد
1 آن قوم که احرام سر کوی تو بستند تا سر ننهادند به راهت ننشستند
2 هر چند که هرگز می و میخانه ندیدند همواره ز شوق لب میگون تو مستند
3 خوش حال شهیدان فراق تو که باری رفتند و ازین داغ جگرسوز برستند
4 زینسان که تو را دوست گرفتند محبان ترسم که ازین پس به خداییت پرستند
1 خرم دل آنها که به میخانه نشستند وز وسوسه خانقه و مدرسه رستند
2 چون پرده ما جامه تقوی بدریدند چون توبه ما خامه فتوی بشکستند
3 غم یار و بلا مونس و اندوه ندیم است ای دل تو کجایی که حریفان همه هستند
4 بر بتکده بگذر گره زلف گشاده تا روی تو بینند و دگر بت نپرستند
1 با آنکه اهل دل ز علایق مجردند در دام زلف سلسله مویان مقیدند
2 سرگشتگان کوی بتان را تویی مراد مقصد یکی ست کعبه روان را اگر صدند
3 پیش من ای رفیق بد نیکوان مگوی جان و دل منند اگر نیک اگر بدند
4 گو داغ مهر و راستی عهدشان مباش این شیوه بس که لاله عذار و سهی قدند
1 سپاه دوست کزین سو سوار می گذرید ز روی لطف به سوی فتادگان نگرید
2 سوی شکار شد آن ماه و من به ره ماندم خدای را غم حال من شکسته خورید
3 به خواریم مگذارید بر ره افتاده که پیش چشم من از جان و دل عزیزترید
4 قلاده سگ کویش به گردنم فکنید کشان کشان ز پیش تا شکارگه ببرید
1 ای کسانی که در آن کوی گذاری دارید این چنین در غم و اندوه مرا مگذارید
2 ناگهان گر سوی آن ماه گذاری بکنید بر شما باد که از حالت من یاد آرید
3 سر به سر قصه غمهای مرا غصه دهید یک به یک محنت و اندوه مرا بشمارید
4 می روم سوی عدم جان مرا بستانید یادگاری به سگان در او بسپارید
1 میل خم ابروی توام پشت دو تا کرد در شهر چو ماه نوم انگشت نما کرد
2 از موی میان تو جدا بس که کشم رنج نتوان تن رنجور من از موی جدا کرد
3 با دیده غمدیده من اشک دمادم آن کرد که با خانه تن سیل فنا کرد
4 دوران ز گل می و خشت سر خم بس خانه عشرت که درین دیر بنا کرد
1 آمد خزان عمر و مرا گونه زرد کرد بر خاطرم هوای گل و سبزه سرد کرد
2 آسودگی به خواب ندید آن که تکیه گاه از گرد بالش فلک تیز گرد کرد
3 غره مشو که خواجه به نیکی ستایدت بدمردی زمانه تو را نیک مرد کرد
4 فرد است یار و میل دلش هست سوی فرد خوش آن که خاطر از همه اغیار فرد کرد
1 تیر تو افتاد دور جان من افگار کرد بر هدف آمد ولی بر دل من کار کرد
2 پیش رخت وقت گل لاله شکفتن نخواست سینه زد از شوق چاک داغ خود اظهار کرد
3 ابر چمن را ز گل روی تو آمد به یاد نعره بسیار زد گریه بسیار کرد
4 مهر که دیوار و در پرتو رویش گرفت روی تو را دید جا در پس دیوار کرد
1 مطرب آهنگ ترنم های شوق انگیز کرد وز دم نی آتش صاحبدلان را تیز کرد
2 در حریم بزم رندان پای نتواند نهاد جز حریفی کز سبوی باده دستاویز کرد
3 کوهکن گو تیشه بی حاصل مزن چون دور چرخ لعل جان افزای شیرین روزی پرویز کرد
4 سبزه نو خاست گرد گل تو را از مشک ناب با اسیران هر چه کرد این سبزه نوخیز کرد