1 در بزم ما که می رود از نقل و جام بحث ای محتسب مکن ز حلال و حرام بحث
2 زان زلف و رخ که حجت دور و تسلسل است باشد میان اهل نظر صبح و شام بحث
3 زان ماجرا که باده فرو ریخت از لبت هر دم رود میان صراحی و جام بحث
4 منعم کنی ز رخ که بگو ترک بحث وصل تا منع وارد است نگردد تمام بحث
1 ای خاک ره تو عرش را تاج یک پایه ز قدر توست معراج
2 تو در یتیمی و تو را جای برتر ز همه چو درة التاج
3 فخر تو به فقر و تاجداران آورده به فرق بر درت باج
4 در تیره شب ضلال خذلان نور تو شده سراج وهاج
1 نیست شب وصل تو مه را رواج روز نباشد به چراغ احتیاج
2 خاک در و سنگ جفای توام داد فراغ از هوس تخت و تاج
3 زین تن لاغر چه بری نقد جان از ده ویران چه ستانی خراج
4 درد مبیناد طبیبی که گفت داغ جدایی نپذیرد علاج
1 درین خرابه مکش بهر گنج غصه و رنج چو نقد وقت تو شد فقر خاک بر سر گنج
2 به کشت و کار جهان رخ میار کآخر داو ز کشت مات شود شاه عرصه شطرنج
3 به قصر عشرت و ایوان عیش شاهان بین که زاغ نغمه سراگشته چغذ قافیه سنج
4 گریز یک دو سه روزی ز حبس حس و جهت که هست چاره کارت برون ازین شش و پنج
1 سر زلفت که هست از باد گاهی راست گاهی کج بر آن رخسار عارض باد گاهی راست گاهی کج
2 چو در مستی خرامی قدت از خاصیت باده شود چون شاخ گل از باد گاهی راست گاهی کج
3 خیال قامت و محراب ابروی تو می بندد که می خواند امام اوراد گاهی راست گاهی کج
4 در آن بالا و زلف از باغبان صنع حیرانم که چون می پرورد شمشاد گاهی راست گاهی کج
1 ز ایوان کاخ میکده آمد علی الصباح مرغی گرفته نامه اقبال در جناح
2 مضمونش آنکه هر که نه می را مباح داشت خونش بود به فتوی پیر مغان مباح
3 سرمایه فلاح چه باشد شراب لعل یا معشر الاحبة حیوا علی الفلاح
4 صدر و صف نعال نباشد به بزم عشق از هر که خواست ساقی ما کرد افتتاح
1 ایهاالساقی ادر کاس الصبوح هات مفتاحا لابواب الفتوح
2 پرتو جام است یا عکس مدام ام بریق البرق ام برق یلوح
3 نکهت گل یا نسیم سنبل است ام شمیم الراح ام مسک یفوح
4 رفتی و گفتی به هجران ده رضا انت روحی کیف ارضی ان تروح
1 ای ز لعل تو زنده نام مسیح کرده چشمت هزار خون صریح
2 بینم از خط سبز و خال سیاه بر همه نیکوان تو را ترجیح
3 از لبت شور ما خوش است آری کل شی ء من الملیح ملیح
4 کار نیک از رقیب چون آید کل فعل من القبیح قبیح
1 دارم از پیر مغان نقل که در دین مسیح باده چون نقل مباح است زهی نقل صحیح
2 تحفه لایق جانان به کف آر ای زاهد ترسمت دست نگیرد به قیامت تسبیح
3 شیوه علم نظر ورز که العلم حسن منکر فکر خرد باش که الجهل قبیح
4 پیش لعل تو نهم لب به لب جام آری به اشارت طلب بوسه بسی به ز صریح
1 ز مهر روی تو هر شب کنم نظاره صبح نهم سرشک فشان چشم بر ستاره صبح
2 زند به صدق چو من دم ز مهر خورشیدی وگرنه چیست گریبان پاره پاره صبح
3 سواد طره شبرنگ گرد عارض تو سیاهی شب تیره است بر کناره صبح
4 چنان بلند شد آهنگ ما که نشناسند که این نفیر شب ماست یا نقاره صبح