تیر تو افتاد دور جان من افگار کرد از جامی غزل 287
1. تیر تو افتاد دور جان من افگار کرد
بر هدف آمد ولی بر دل من کار کرد
1. تیر تو افتاد دور جان من افگار کرد
بر هدف آمد ولی بر دل من کار کرد
1. مطرب آهنگ ترنم های شوق انگیز کرد
وز دم نی آتش صاحبدلان را تیز کرد
1. آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد
شرط وفا و رسم تفقد تمام کرد
1. وه که آن ترک پری پیکر مرا دیوانه کرد
آشنا ناگشته از عقل و خرد بیگانه کرد
1. دلم میل یکی سرو سهی کرد
که در وصفش عبارت کوتهی کرد
1. شبی به سوی تو از دیده پای خواهم کرد
بر آستان تو دزدیده جای خواهم کرد
1. پیش تو جا نمی توانم کرد
وز تو خو وا نمی توانم کرد
1. پیش ازان روز که این طاق مقرنس کردند
قبله ام زان خم ابروی مقوس کردند
1. بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد
کردیم ناله در دل سختش اثر نکرد
1. وه که آن سلطان به مظلومان نگاهی هم نکرد
وز تکبر گوش سوی دادخواهی هم نکرد
1. چو ترک سرکش من پای در رکاب کند
کرشمه بر مه و جولان بر آفتاب کند
1. هر شبی آهم حریم سدره را روشن کند
شاخ طوبی را درخت وادی ایمن کند