1 چنین رخی که تو داری حکایت گل چیست فغان من چو شنیدی حدیث بلبل چیست
2 هنوز از خط سبزت نبوده هیچ اثر ندانم این همه آشفتگی سنبل چیست
3 بهای بوسه تو را می دهیم نقد وجود درین معامله لعل تو را تعلل چیست
4 ز روی و زلف تو دانست عقل خرده شناس که سر دور چه و معنی تسلسل چیست
1 ساقی شراب لعل بگردان بهانه چیست تا گویمت که حاصل این کارخانه چیست
2 مرغان آشیان خرابات عشق را مرغوب تر ز باده و نقل آب و دانه چیست
3 گر پنبه برکشی چو صراحی ز گوش هوش دانی که سر ناله چنگ و چغانه چیست
4 گر پیر ما نه دوش نهان جرعه ای زده ست در نرگسش خمار شراب شبانه چیست
1 باز این خمار در سرم از چشم مست کیست وین ناوکی که خست دلم را ز شست کیست
2 دل شد ز دست و باز نمی آید این صبا آن مرغ آشیان وفا پای بست کیست
3 راحت شمر ز دوست دلا زخم تیغ را تو تیغ را مبین بنگر کان ز دست کیست
4 عمری سرم فتاد در آن کوی و کس نگفت کین سر چو خاک گشته درین راه پست کیست
1 باز چشمم درفشان از لعل گوهربار کیست اشک من زین گونه گلگون از گل رخسار کیست
2 زیر دیوار تو هر شب زار نالم تا سحر بر لب بام آ شبی کین ناله های زار کیست
3 چشم می دارند خلقی دیدن رویت به خواب تا خود این دولت نصیب دیده بیدار کیست
4 من نمی گویم تو کردی چاک ها در جان من هر که بیند جان من داند که اینها کار کیست
1 من پس زانوی غم تا یار هم زانوی کیست خاطر من سوی او تا خاطر او سوی کیست
2 من نشسته روی بر آیینه زانوی خویش تاکنون آن ماه چون آیینه رو در روی کیست
3 می رسد هر لحظه مشک آمیز باد صبح خیز گر نه بر مشکین غزال من گذشت این بوی کیست
4 سوی محرابم مخوان ای شیخ بنگر کین زمان نقش بسته در دلم شکل خم ابروی کیست
1 آن سرو ناز بر لب بام ایستاده کیست بر طرف آفتاب کله کج نهاده کیست
2 بگذار ذکر حور و حدیث قصور او بالای قصر آمده آن حورزاده کیست
3 گویند دل برای چه دادی به مهر او آن کس که دیده شکل وی و دل نداده کیست
4 هر جا گهی پیاده کند گشت و گه سوار آنجا گل سوار و سرو پیاده کیست
1 برد شوخی دل ز من اما نخواهم گفت کیست گر برند از تن سرم قطعا نخواهم گفت کیست
2 آن که ما را در جدایی سوخت سر تا پا چو شمع گر مرا سوزند سر تا پا نخواهم گفت کیست
3 گر چه دریا شد کنار از اشک و این هر جا رسید گوهر مقصود ازین دریا نخواهم گفت کیست
4 نیکوان در چشم من بسیار آیند و روند آن که دارد در دل و جان جا نخواهم گفت کیست
1 روز میدان است ترک شهسوار من کجاست چشم هر کس بر رخ یاری ست یار من کجاست
2 عاشقان هر کس به روی یار خود خندان و خوش من چنین غمگین چرایم غمگذار من کجاست
3 چند گردم بی قرار و صبر هر سوی اینچنین آن شکیب آموز جان بی قرار من کجاست
4 تا برند از جلوه خوبی خجالت نیکوان نیم جولانی ز سرو گلعذار من کجاست
1 وه که باز از کف من دامن مقصود برفت یار دیر آمده از پیش نظر زود برفت
2 تن که آزرده تیغ ستمش بود بماند جان که آویزه بند کمرش بود برفت
3 وعده می کرد که دیگر نروم راه فراق تا چه کردم که نه بر موجب موعود برفت
4 دل که از خون رخم اندود برو گو که خوشم که به بازار غم آن قلب زراندود برفت
1 به هر منزل که جانان من آنجاست تنم اینجا ولی جان من آنجاست
2 من ار دورم بحمدالله که باری دل بی صبر و سامان من آنجاست
3 مرا گر نیست جا بر طرف بامش خوشم کآواز افغان من آنجاست
4 در آن کشور مسلمانی مجویید که شوخ نامسلمان من آنجاست