آثار جامی

صفحه 16 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 کار ما جز فکر مردن نیست دور از یار ما وه که یار ما ندارد هیچ فکر کار ما

2 روی در دیوار غم شبها به سر بردن چه سود گرنه آن مه بر زند یک شب سر از دیوار ما

3 چند خود را پیش ما قیمت نهی ای پارسا خودفروشی را رواجی نیست در بازار ما

4 می کند پاک از سرشک سرخ روی ما رقیب از حسد دیدن نیارد رنگ بر رخسار ما

1 بحمدالله که بازم دیده روشن شد به دیدارت گرفتم قوت جان از حقه لعل شکربارت

2 غبارآلوده می آیی و چرخ این آرزو دارد کز آب چشمه خورشید شوید گرد رخسارت

3 کلاه دلبری کج نه سمند ناز جولان ده که باشد همت نیکان ز چشم بد نگهدارت

4 کمند جعد خم در خم گر اینسان افکنی بینم همه گردنکشان ملک را آخر گرفتارت

1 یاقوت لب تو قوت جان است وصل تو حیات جاودان است

2 زلف تو بر آفتاب تابان از شعر سیاه سایه بان است

3 بستی به لباس کج کلاهان بر موی کمر که این میان است

4 راندی به لب شکر دهانان در هیچ سخن که این دهان است

1 منشور دولتی که ز عشقم میسر است طغرایش آن خطی ست که بر دور ساغر است

2 با من ز سعد و نحس مزن دم که خط جام حرز امانم از خطر چرخ و اختر است

3 بودم به خواب خوش که رسید از حریم دیر پیری که رشحه قدحش رشک کوثر است

4 گفت ای پسر دریغ بود نقد زندگی در دست آن حریف که مرگش برادر است

1 خیال خال لبت تخم مزرع امل است هوای خط تو ختم صحیفه عمل است

2 اگر نه رقعه قتل من آرد از تو رسول رسول قاصد جان رقعه نامه اجل است

3 زکات آن لب میگون به می پرستان ده قبول خیر محال است اگر نه در محل است

4 می شبانه خمار سحر نمی ارزد خوش آن حریف که مست صبوحی ازل است

1 لاله قدح باده و گل شاهد رعناست گلبانگ زنان مرغ چمن مطرب گویاست

2 بخرام سوی باغ که شادی و طرب را بی سعی تو و من همه اسباب مهیاست

3 تا گل تتق غنچه ز رخسار گشاده ست نرگس همه تن چشم شده بهر تماشاست

4 سبزه کشد از سوزن زنگار گرفته خاری که شکسته ز دی اندر جگر ماست

1 بام برآی و جلوه ده ماه تمام خویش را مطلع آفتاب کن گوشه بام خویش را

2 با همه می رسد غمت قسمت بنده هم بده خاص به دیگران مکن رحمت عام خویش را

3 پخت ز تف غم دلم خام هنوز کار من پیش تو عرضه می کنم پخته و خام خویش را

4 شد به غلامی درت صرف جوانیم همه بهر خدای تفقدی پیر غلام خویش را

1 چشم بگشادم پس از هجران به ابروی خوشت ماه عید وصل نو کردم به روی مهوشت

2 خط نمودی پرتوی ناتافته زان رخ هنوز سوختم از دود تو ناگشته گرم از آتشت

3 یک نهال آرزو در باغ جان ما نشان گو خدنگی باش کم ای ترک شوخ از ترکشت

4 یک دوسه بوسه کرم کن چاره درد مرا نازک است آن لب نمی آزارم از پنج و ششت

1 چه بخت بود که ناگه بر سر رسید مرا که داد مژده وصل تو هر که دید مرا

2 رمیده بود دل از هوش و صبر شکر خدا که آن رمیده به دیدارت آرمید مرا

3 فتاد مرده تنی بودم از جمال تو دور به یک نفس لب تو روح دردمید مرا

4 کشم به دیده بسی منت از نسیم صبا که کحل دیده ز خاک رهت کشید مرا

1 لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است هزار عاشق اگر باشدت هنوز کم است

2 به زلف عمر و به لبها حیات اهل دلی بیا که عمر عزیز و حیات مغتنم است

3 دلم نیافت نشان زان دهان به ملک وجود نهاده روی کنون در ولایت عدم است

4 ز صحبتم تو ملولی عظیم و من مشتاق مراست غم که جدایم ز تو تو را چه غم است

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی