ازان درج گوهر تکلم خوش است از جامی غزل 180
1. ازان درج گوهر تکلم خوش است
وز آن غنچه تر تبسم خوش است
...
1. ازان درج گوهر تکلم خوش است
وز آن غنچه تر تبسم خوش است
...
1. از کوی زهد ساحت میخانه خوشتر است
وز ورد صبح نعره مستانه خوشتر است
...
1. درویش را سرا سر کوی فنا بس است
ترک متاع و خانه متاع سرا بس است
...
1. غمت تا در دلم منزل گرفته ست
ز شادی جهانم دل گرفته ست
...
1. تا عشق توام زبون گرفته ست
دل قاعده جنون گرفته ست
...
1. خوش آن که وقت گل لب جویی گرفته است
در پای سرو دست سبویی گرفته است
...
1. گر چه خلقی ز تو در دام بلا افتاده ست
هیچ کس را نه فتاد آنچه مرا افتاده ست
...
1. روی خوب تو مهوش افتاده ست
خال مشکین بر او خوش افتاده ست
...
1. باز هوای چمنم آرزوست
جلوه سرو و سمنم آرزوست
...
1. چو یار دور چه سود ار بهار نزدیک است
جدا ز صحبت او گل به خار نزدیک است
...
1. به جانب سفر آن ترک تندخو رفته ست
خبر دهید مرا کز کدام سو رفته ست
...