آثار جامی

صفحه 14 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 مرا کار از غم عشق تو زار است دلم رفته ست و جان نزدیک کار است

2 اگر از سینه پرسی دردناک است وگر از دیده گویم اشکبار است

3 تو گشتی از قرار خویشتن لیک مرا آن بی قراری برقرار است

4 به عذر عشق وامق را خطی بس که عذرا را ز خوبی بر عذار است

1 بیا که روی تو خورشید عالم افروز است شبنم ز روی تو چون روز و روز فیروز است

2 شد از جمال تو فیروز روز من وان روز که خواستم شب و روز از خدای امروز است

3 شبم ز شعله شمع و چراغ مستغنی ست چنین که مشعله آه من شب افروز است

4 به تیغ غمزه اگر چاک می کنی جگرم چه غم چو ناوک مژگان تو جگردوز است

1 قدم به طرف چمن نه که سبزه نوخیز است شکوفه در قدم دوستان درم ریز است

2 مده به باد گرانمایه عمر بی باده کنون که باده فرحبخش و باد گلبیز است

3 سرود مجلس تو صوت عندلیب بس است به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است

4 به کف پیاله لعل است لاله را یعنی پیاله گیر که از می نه وقت پرهیز است

1 باز در بزم غمت نعره نوشانوش است عقل حیران و خرد واله و جان مدهوش است

2 نرسد خسته دلان را ز تو جز نیش ستم گر چه جام لب لعل تو لبالب نوش است

3 اشک گرمم ز تف خون دل آید در چشم بس که در آتش شوق تو دلم در جوش است

4 کسوت خواجگی و خلعت شاهی چه کند هر که را غاشیه بندگیت بر دوش است

1 مقیم کوی تو را فسحت حرم تنگ است ز کعبه تا سر کویت هزار فرسنگ است

2 دلم ضعیف و ز هر سو ملامتی چه کنم که شیشه نازک و هر جا که می روم سنگ است

3 مکن به حلقه ما ذکر رشته تسبیح که گوش مجلسیان بر بریشم چنگ است

4 به عرصه چمن و صحن باغ نگشاید دلی که غنچه وش از هجر گلرخی تنگ است

1 در صورت تو سر جمالی که مجمل است در خط و خال و عارض و زلفت مفصل است

2 هرگز حدیث زلف تو کوته نمی شود این گفت و گوی تا به قیامت مسلسل است

3 حسن تو از تصرف مشاطه فارغ است مرآت آفتاب چه محتاج صیقل است

4 کحل بصر ز خاک درت بیدلی کشد کش چشم دل به کحل بصیرت مکحل است

1 خیال خال لبت تخم مزرع امل است هوای خط تو ختم صحیفه عمل است

2 اگر نه رقعه قتل من آرد از تو رسول رسول قاصد جان رقعه نامه اجل است

3 زکات آن لب میگون به می پرستان ده قبول خیر محال است اگر نه در محل است

4 می شبانه خمار سحر نمی ارزد خوش آن حریف که مست صبوحی ازل است

1 شاهد بستان که چشمش نرگس و رویش گل است سایه بر برگ گل او کرده شاخ سنبل است

2 مجمر فیروزه دان هر غنچه را کز گل در آن آتشی افروخته از بهر داغ بلبل است

3 کوه و صحرا بس که می خوردند از جام سحاب لاله ها بر رویشان افتاده زان می گل گل است

4 بس که از سبزه زمینها سبز شد هر پشته را چوک کرده بختیی دان کز سقرلاطش جل است

1 صبحدم عرض چمن کن که هوا معتدل است وز نم نیم شبی راه نه گرد و نه گل است

2 تخته خاک ز بس گل که دمیده ست ز گل لوح صورت گری خامه زنان چگل است

3 ابر گو سایه مینداز که گرد لب جوی سایه نارون و بید به هم متصل است

4 بسته در شاخ گلی خرم و خندان دل خویش هر که چون غنچه درین فصل ز ارباب دل است

1 غرض از چاشنی عشق توام درد و غم است ورنه زیر فلک اسباب تنعم چه کم است

2 هست بر مایده حسن بسی نعمت و ناز قوت عاشق ز میان همه رنج و الم است

3 می زیم شاد دمی با تو دمی با یادت حاصل عمر گرانمایه همین یک دو دم است

4 وعده لطف و کرم را مکن ای دوست خلاف کز کریمان نسزد آنچه خلاف کرم است

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی