آثار جامی

صفحه 17 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 خوش است ناز تو ای سرو گل عذار مرا نیاز پرور عشقم به ناز دار مرا

2 مگو به طرف چمن جلوه ریاحین بین دلم اسیر تو با دیگران چه کار مرا

3 ز گشت باغ چه خیزد ز گل چه بگشاید درون جان ز تو صد گونه خارخار مرا

4 مگو به هر چه کنم اختیار ده که نماند به پیش حکم تو یارای اختیار مرا

1 بوی جان یافتم ز پیرهنت گویی از جان سرشته شد بدنت

2 آه اگر نازنین تنت بینم من که مردم ز بوی پیرهنت

3 برگ گل گر چه نازک است و لطیف در لطافت نمی رسد به تنت

4 میوه های بهشت اگر چه خوش است از همه به گرفته ام ذقنت

1 ز دل زبانه آتش که در دهان من است به شرح داغ دل آتشین زبان من است

2 به سان اره بنه تیغ خویش بر فرقم به جرم آنکه به صد رخنه ز استخوان من است

3 کنی به داغ نشان سگان خود وین داغ که سوزی از غم بی داغیم نشان من است

4 تو در میان نه و جان در میان مرا با تو ببین چه فرق میان تو و میان من است

1 صد شاخ گل تازه نشاندم به هوایت بازآ که یکی زان همه ننشست به جایت

2 بی نکهت پیراهن تو خرقه زدم چاک ای غنچه خندان بگشا بند قبایت

3 مرغی ز دلم گر ز پس مرگ بسازند جایی نپرد جز به در و بام سرایت

4 سایم به ته کفش تو رخ بهر تسلی چون دسترسم نیست که بوسم کف پایت

1 دلا به طرف چمن جام خوشگوار طلب حریف سرو قد و یار گل عذار طلب

2 طفیل صحبت یار است نقل و باده و جام چو برگ عیش بسازی نخست یار طلب

3 ز موج حادثه کز اوج آسمان بگذشت به کشتی می گلگون ره کنار طلب

4 سخن ز صفوت صوفی و زهد زاهد چند صفای مشرب رندان درد خوار طلب

1 این چه رخسار و چه خط وین چه لب است وین چه چشم خوش و خال عجب است

2 زیر لب نقطه بود رسم چرا نقطه خال تو بالای لب است

3 طلب حسن عنایت ز رخت بنده را غایت حسن طلب است

4 شکل بالای تو شیرین نخلی ست که ز نوشین لبت آن را رطب است

1 باز این خمار در سرم از چشم مست کیست وین ناوکی که خست دلم را ز شست کیست

2 دل شد ز دست و باز نمی آید این صبا آن مرغ آشیان وفا پای بست کیست

3 راحت شمر ز دوست دلا زخم تیغ را تو تیغ را مبین بنگر کان ز دست کیست

4 عمری سرم فتاد در آن کوی و کس نگفت کین سر چو خاک گشته درین راه پست کیست

1 گر چه خلقی ز تو در دام بلا افتاده ست هیچ کس را نه فتاد آنچه مرا افتاده ست

2 دلم از جا تنم از پای فتاده ست ببین که مرا در غم عشق تو چها افتاده ست

3 همه جا برق جمال تو درخشید ولی شعله آن همه در خرمن ما افتاده ست

4 هر کجا در چمن از شوق تو آهی زده ایم بال و پر سوخته مرغی ز هوا افتاده ست

1 ساقی شراب لعل بگردان بهانه چیست تا گویمت که حاصل این کارخانه چیست

2 مرغان آشیان خرابات عشق را مرغوب تر ز باده و نقل آب و دانه چیست

3 گر پنبه برکشی چو صراحی ز گوش هوش دانی که سر ناله چنگ و چغانه چیست

4 گر پیر ما نه دوش نهان جرعه ای زده ست در نرگسش خمار شراب شبانه چیست

1 تا نمودی لب و چه غبغب دل من در چه است و جان بر لب

2 شب من روز کن ز طلعت خویش ای شده روز من ز زلف تو شب

3 پیش تو آفتاب ناپیداست روز روشن نهان بود کوکب

4 رنجه شد خاطرت ز یارب من من دلخسته چون کنم یارب

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی