آثار جامی

صفحه 17 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 نقاش ازل کان خط مشکین رقم اوست یارب چه رقم های عجب در قلم اوست

2 خاک قدم دوست شدم نیست کسی را آن عیش که امروز مرا در قدم اوست

3 بیرون بود از سلسله اهل ارادت هر دل که نه در طره پر پیچ و خم اوست

4 تن گر چه به صد مرحله دور است ز کعبه جان طوف کنان گرد حریم حرم اوست

1 جفای تو که بسی خوشتر از وفای من است همه عنایت و لطف است چون به جای من است

2 وفا که با همه کس می کنی نمی خواهم من و جفای تو کان خاصه از برای من است

3 چو قدر دولت وصل تو را ندانستم به داغ هجر که می سوزیم سزای من است

4 گهی که تیغ زنی دست ده که بوسه زنم که دستبوس تو آن لحظه خون بهای من است

1 تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است جفا و هر چه رسد از تو دلپذیر من است

2 ز خون دل چه نویسم به لوح چهره خویش چو نیست بر تو نهان آنچه در ضمیر من است

3 کشم به پیش توجان لیک چون تو شاهی را چه التفات بدین تحفه حقیر من است

4 همین سعادت من بس که چون مرا بینی به خاطرت گذرد کین گدا اسیر من است

1 این همه خونابه کاندر چشم گریان من است گشته پیدا از جراحت های پنهان من است

2 قاصدی کاید ز جانان بهر قتل دیگری قاصد جانان مگو کو قاصد جان من است

3 پرده از راز دلم چون غنچه برخواهد گرفت چاک ها کز شوق آن اندر گریبان من است

4 خواب دیدم دوش کان لب می گزم اینک هنوز در لبش مانده نشان زخم دندان من است

1 ز دل زبانه آتش که در دهان من است به شرح داغ دل آتشین زبان من است

2 به سان اره بنه تیغ خویش بر فرقم به جرم آنکه به صد رخنه ز استخوان من است

3 کنی به داغ نشان سگان خود وین داغ که سوزی از غم بی داغیم نشان من است

4 تو در میان نه و جان در میان مرا با تو ببین چه فرق میان تو و میان من است

1 هر نشان کز خون دل بر دامن چاک من است پیش اهل دل دلیل دامن پاک من است

2 دمبدم ای غنچه رعنا مخند از گریه ام کین چمن را آب و رنگ از چشم نمناک من است

3 عشق تو نگرفت بالا تا دل و جانم نسوخت آری این آتش بلند از خار و خاشاک من است

4 چاشنی شربت مرگم رهاند از داغ هجر آنچه در کام کسان زهر است تریاک من است

1 نامه کز جانان رسد منشور اقبال من است مهر او بر نامه نقش لوح آمال من است

2 ذره سان حالم هواداری ست آن خورشید را یک به یک ذرات عالم شاهد حال من است

3 هر زمان فال غمی گیرم ز دل در حیرتم هر زمان فال غمی گیرم ز دل در حیرتم

4 باد فریاد من افتاده با آن گل رساند گفت کین گلبانگ مرغ بی پر و بال من است

1 حریم منزل جانان برون ز عالم ماست خوشا کسی که درین گفت و گوی محرم ماست

2 ز بار غم قد ما حلقه گشت چون خاتم به فرق سنگ ملامت نگین خاتم ماست

3 جدا ز سروقدان فرش سبزه را در باغ بساط عیش مگو کان پلاس ماتم ماست

4 مزاج خسته دلان را به جز غم تو نساخت علاج ما به غم اولی اگر تو را غم ماست

1 لاله بی روی تو داغ دل ماست داغ تو لاله باغ دل ماست

2 داغ خون این همه بر دامن ما رشح خونابه داغ دل ماست

3 دل ما خاک درت گشته و غم دربدر کرده سراغ دل ماست

4 طاق محراب خم ابرویت سیه از دود چراغ دل ماست

1 ای ترک شوخ این همه ناز و عتاب چیست با دل شکستگان ستم بی حساب چیست

2 دارم تظلمی به تو آهسته ران سمند ای سنگدل به رغم منت این شتاب چیست

3 گفتی شبی به خواب تو آیم ولی چه سود چون من به عمر خویش ندانم که خواب چیست

4 گر من نه غرق آتش و آبم ز شوق تو این سینه پر آتش و چشم پر آب چیست

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی