با خیال آن دو ابرو هر گهم خواب آمده از جامی غزل 191
1. با خیال آن دو ابرو هر گهم خواب آمده ست
خوابگاه من چو چشمت طاق محراب آمده ست
...
1. با خیال آن دو ابرو هر گهم خواب آمده ست
خوابگاه من چو چشمت طاق محراب آمده ست
...
1. کس از خوبان وفا هرگز ندیده ست
جز آیین جفا هرگز ندیده ست
...
1. خوی تو بسی نازک و ما را ادبی نیست
گر زانکه بگیرد دلت از ما عجبی نیست
...
1. عید شد یک دل نمی بینم که اکنون شاد نیست
جز دل خود کین زمان هم از غمت آزاد نیست
...
1. مذهب عشق خودپسندی نیست
جز فقیری و دردمندی نیست
...
1. در بر سیمین دلت گر سخت تر از سنگ نیست
هرگزت رحمی چرا بر عاشق دلتنگ نیست
...
1. گر دل از عشق توام چاک بود باکی نیست
نیست یک دل که ز عشق تو در او چاکی نیست
...
1. مؤثر در وجود الا یکی نیست
درین حرف شگرف اصلا شکی نیست
...
1. غزالی چون تو در صحرای چین نیست
چه جای چین که در روی زمین نیست
...
1. به خوبی خم ابروی تو مه نو نیست
چو شمع روی تو ماه آفتاب پرتو نیست
...
1. بی تو مرا خانه جز گوشه ویرانه نیست
خانه چه کار آیدم یار چو همخانه نیست
...
1. صاحبدلی که نرد وفا عاشقانه باخت
نقد دو کون در ره یار یگانه باخت
...