1 می زند مشت به رویم که مبین سوی حبیب هیچ کس نیست چو من مشتکی از دست رقیب
2 گر نهد دست به نبض من محرور زند شعله چون شمع ز تاب تبم انگشت طبیب
3 هر که را عشق تو آداب خرد بر هم زد نیست ممکن که مودب شود از پند ادیب
4 روز آدینه به مقصوره درآ تا خواند خطبه سلطنت حسن به نام تو خطیب
1 دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب حال خود مشروح گفتم وقت لطف است ای طبیب
2 هر شفا در حقه غیب است و آن در دست توست حقه بگشا و کرامت کن شفایی عن قریب
3 جوشش دریای فضلت نیک و بد را شامل است گرچه از بد بدترم حاشا که مانم بی نصیب
4 عاشق بیمار را وصل حبیب آمد علاج زآستانت چون روم چون هم طبیبی هم حبیب
1 دلا به طرف چمن جام خوشگوار طلب حریف سرو قد و یار گل عذار طلب
2 طفیل صحبت یار است نقل و باده و جام چو برگ عیش بسازی نخست یار طلب
3 ز موج حادثه کز اوج آسمان بگذشت به کشتی می گلگون ره کنار طلب
4 سخن ز صفوت صوفی و زهد زاهد چند صفای مشرب رندان درد خوار طلب
1 ای در هوای مهر تو ذرات کاینات واقف نه از کماهی ذات تو هیچ ذات
2 شد چشم عقل خیره چو در مبداء ازل حسنت نمود جلوه در آیینه صفات
3 هر خشتی از کنشت شود کعبه دگر گر پرتو جمال تو افتد به سومنات
4 هر جا که تافت پرتو انوار عزتت عزی ندید عزی و قدری نیافت لات
1 ای آفتاب روی تو عکس فروغ ذات ظاهر ز زلف و خال و خطت کثرت صفات
2 زیر نقاب جعد مسلسل رخ تو کرد شرح بطون ذات و ظهور تعینات
3 چشمت به عشوه لب به شکرخنده می کند تفسیر آیه خلق الموت و الحیات
4 زان تیغ غمزه می برم از جان و دل امید درویش را چه چاره ز قطع تعلقات
1 ای صفات تو نهان در تتق وحدت ذات جلوه گر ذات تو از پرده اسما و صفات
2 ما گرفتار جهت از تو نشان چون یابیم ای سراپرده اجلال تو بیرون ز جهات
3 از ندای تو درافتاد صدایی به حرم خاست صد نعره لبیک ز اهل عرفات
4 مشرب زهد کجا چاشنی عشق کجا آن یکی ملح اجاج آمد و این عذب فرات
1 صلای باده زد پیر خرابات بیا ساقی که فی التاخیر آفات
2 من و مستی و ذوق می پرستی چه کار آید مرا کشف و کرامات
3 می و نقل است ورد من شب و روز بنامیزد زهی اوراد و اوقات
4 سلوک راه عشق از خود رهایی ست نه قطع منزل و طی مقامات
1 ای درت کعبه ارباب نجات قبلتی وجهک فی کل صلات
2 بر سر کوی تو ناکرده وقوف حاجیان را چه وقوف از عرفات
3 رفته آوازه قند تو به مصر کوزه خود زده بر سنگ نبات
4 غم عشاق تو آخر نشود انزل الله علیهم برکات
1 بر درت جا کنند اهل نجات رفع الله قدرهم درجات
2 گر تو خواهی زکات خوبی داد ما فقیریم و مستحق زکات
3 هر که دارد وقوف ازین سر کوی لا یرید الوقوف بالعرفات
4 تا تو شویی ز می لب چو شکر آب شد قند و کوزه گشت نبات
1 صد خارم از فراق تو در پای دل شکست وز گلشن وصال تو نامد گلی به دست
2 پرواز گاه مرغ دلم شاخ سدره بود از شوق دانه تو درین دامگه نشست
3 هر کس که هست جرعه کش جام لعل توست گر شیخ پارساست و گر رند می پرست
4 ز اوراق فضل و دفتر دانش دلم گرفت خواهم نهاد رهن می ناب هر چه هست