آثار جامی

صفحه 4 از 8
8 اثر از سلسلةالذهب - دفتر دوم در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلسلةالذهب - دفتر دوم در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / سلسلةالذهب - دفتر دوم در هفت اورنگ

سلسلةالذهب - دفتر دوم در هفت اورنگ جامی

1 شب علی موفق آن شه دین رفت در خواب سوی خلد برین

2 دید شخصی لطیف و پاک سرشت ایستاده به رهگذار بهشت

3 یک به یک را به چهره می نگرد ره رد و قبول می سپرد

4 سعدا را به خلد می خواند اشقیا را ز خلد می راند

1 پیر توحید شیخ محیی الدین آفتاب سپهر کشف و یقین

2 زانچه از ذوق خود بیان کرده ست در فتوحات مکی آورده ست

3 که ز مغرب چو آمدم به دمشق جیب جانم گرفت جذبه عشق

4 عشقم اندر دل آتشی افزود که بر آمد ز هستی من دود

1 وان دگر گر چه بود عشق مجاز رهزن عقل و دین او ز آغاز

2 عاقبت حرف عاریت بسترد ره به سر منزل حقیقت برد

3 میوه ای زان درخت چید و گذشت جرعه ای زان قدح چشید و گذشت

4 سخن خوب و نکته سره گفت عارفی کالمجاز قنطره گفت

1 از صف صوفیان سبک سیری در سیاحت گذشت بر دیری

2 دید آنجا یکی ز رهبانان لیک در کسوت مسلمانان

3 گفت کای کهنه پیر دیرانی چیست این کسوت مسلمانی

4 گفت عمریست تا مسلمانم دیده روشن به نور ایمانم

1 چون خلیل الله آن امام کرام یافت از حق مواید انعام

2 افسر دولتش نهاد به سر خلعت خلتش فکند به بر

3 شد پی رهروان صاحبدل بر دل پاک او صحف نازل

4 کثرت مالش از عدد بگذشت رمه و گله اش ز حد بگذشت

1 نوجوانی نخورده نشتر غم شد گرفتار عشق دختر عم

2 روز و شب در سرای عم می بود در مقام رضای عم می بود

3 دمبدم روی دخترش می دید میوه از باغ نوبرش می چید

4 بود شبها در آن نشیمن راز با شکنهای زلف او کجه باز

1 عاشق صدق جو چو دریابد ظلمت خود ز خود عنان تابد

2 روی جان آورد به قبله دوست نشود محتجب ز مغز به پوست

3 هر چه گوید برای او گوید هر چه جوید برای او جوید

4 همچو پروانه کو به مجلس جمع هستی خود فنا کند در شمع

1 آن یکی از حجاب پیچاپیچ غیر صورت دگر نبیند هیچ

2 ببرد حسن صورت از راهش نشود دل ز معنی آگاهش

3 اهل عالم همه درین کارند به حجاب صور گرفتارند

4 لیک باشد ز اختلاف صور روی هر یک به قبله گاه دگر

1 یک منک گوشت داد خواجه به زن کش بپز زود بهر طعمه من

2 گوشت را زن کباب کرد و بخورد خواجه چون گشت خواست عذر آورد

3 که هنوز آن ز دیگ بیرون بود که کمین کرد گربه و بربود

4 خواجه سنجید گربه را فی الحال نامد افزون ز گوشت یک مثقال

1 داد ذوالنون به بایزید پیام کای گرفته به خواب خوش آرام

2 سر برآور که وقت بیگه گشت پای در نه که کاروان بگذشت

3 بایزیدش جواب داد که مرد آن بود در سرای صلح و نبرد

4 که رود شب به خواب از همه پیش بامدادان رسد به منزل خویش

آثار جامی

8 اثر از سلسلةالذهب - دفتر دوم در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلسلةالذهب - دفتر دوم در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.