1 شاه کرمانی آن مطیع مطاع که به میدان عشق بود شجاع
2 هر شبی دیده پر نمک کردی جگر خود به آن نمک خوردی
3 ساختی آب دیده را نمک آب پاک شستی ز دیده سرمه خواب
4 بعد عمری که چشم او نغنود یک شبی خواب راحتش بربود
1 باز گردم به قصه دختر که شدش خون ز انتظار جگر
2 یار خفته به خواب و او بیدار چون شود از وصال برخوردار
3 دایه را گفت خواب او بگشای زنگ حرمان ز خاطرم بزدای
4 خفته مرده ست و عشق با مرده نیست جز کار جان افسرده
1 شب چو نزدیک شد به وقت سحر حبشی برد سوی بالین سر
2 چشم حس بست ازین جهان خراب داد نقد خرد به غارت خواب
3 دایه آن را چو دید چابک و چست باز بردش به خوابگاه نخست
4 بیخود افتاد تا بلندی چاشت چاشتگاه بلند سر برداشت
1 با پدر گفت نازنین پسری کای ز هر نیک و بد تو را خبری
2 چون نهم ز آستانه بیرون پای شور و غوغا برآید از همه جای
3 از یمین و یسار اهل نیاز دعوی عشق می کنند آغاز
4 آن یکی آه دردناک زند جیب جان را ز درد چاک زند
1 پدر این قصه از زبان پسر چون نیوشید گفت جان پدر
2 نیست پوشیده پیش اهل ادب که بود ریش پر به عرف عرب
3 لیک آن پر که مرغ حسن و جمال زند از وی سوی عدم پر و بال
4 گر چه خیزد همین ز روی و ذقن رود از وی لطافت همه تن
1 روزی آن نوجوان به عارف گفت کای شناسای رازهای نهفت
2 چون تو را دل اسیر معنی بود عشق معنی ز صورت اولی بود
3 حسن معنی نمی شود سپری عشق آن باشد از زوال بری
4 عشق تو چون فتاد در کم و کاست خاطر تو ز من رمیده چراست
1 آن یکی از حجاب پیچاپیچ غیر صورت دگر نبیند هیچ
2 ببرد حسن صورت از راهش نشود دل ز معنی آگاهش
3 اهل عالم همه درین کارند به حجاب صور گرفتارند
4 لیک باشد ز اختلاف صور روی هر یک به قبله گاه دگر
1 وان دگر گر چه عاشق صور است لیک معشوقش از صور دگر است
2 حسن معنیست دیده در صورت چشم ازان دوخته ست بر صورت
3 هست در دیده حسن معنی خام نیست بی صورتش ز معنی کام
4 سوی صورت نظر نکرده نخست نیست در دید حسن معنی جست
1 شمس تبریز دید کاوحد دین کرده نظاره بتان آیین
2 در دمشق از هوای غمزه زنان گرد هنگامه هاست طوف کنان
3 سر بدو برده آشکار و نهفت گفت ای شیخ در چه کاری گفت
4 چشمه آفتاب می بینم لیک در طشت آب می بینم
1 وان دگر گر چه بود عشق مجاز رهزن عقل و دین او ز آغاز
2 عاقبت حرف عاریت بسترد ره به سر منزل حقیقت برد
3 میوه ای زان درخت چید و گذشت جرعه ای زان قدح چشید و گذشت
4 سخن خوب و نکته سره گفت عارفی کالمجاز قنطره گفت