1 به رهی تیز می گذشت کسی دامنش را گرفت بوالهوسی
2 که روان باش نام خویش بگوی لقب باب و مام خویش بگوی
3 گفت روزی که زادم از مادر نام من قلتبان نهاد پدر
4 نام خود گفتمت تو هم به قیاس نام آن هر دو را ازین بشناس
1 جامی این وعظ و تلخگویی چند خرده گیری و عیبجویی چند
2 شیوه واعظ آن بود که نخست فعل خود را کند به قول درست
3 چون شود کار او موافق گفت گر دهد پند غیر نیست شگفت
4 پای تا فرق جمله عیبی و عار چه کنی عیب عمرو و زید شمار
1 شعر در نفس خویشتن بد نیست پیش اهل دل این سخن رد نیست
2 ناله من ز خست شرکاست تن چو نالم، ز شر ایشان کاست
3 پیش ازین فاضلان شعر شعار کسب کردی فضایل بسیار
4 بودی آراسته به فضل و هنر بودی آزاده از فضول سیر
1 دو سفیه زبان به هرزه گشای به تعصب شدند و هرزه درای
2 آن یکی رو به دیگری آورد گفت ای در نکال و خسران فرد
3 هر کجا در زمانه دشنامی رفته بر لفظ خاص یا عامی
4 یا نرفته ست لیک می شاید که کس از وی زبان بیالاید
1 آدمی را همیشه معتقد است که مگر آفریده بهر خود است
2 هر چه او را فتد مناسب حال داندش از قبیل خیر و کمال
3 وانچه پنداردش منافی آن داردش از مقوله نقصان
4 لیکن این اعتقاد عین خطاست زانکه او آفریده بهر خداست
1 بود بیرون ز نشئه املاک که کنند این دقیقه را ادراک
2 لاجرم گاه خلقت آدم می زدند از غرور و دعوی دم
3 کای خدا با مسبحیم تو را سبحه خوانان مصلحیم چرا
4 ز آب و گل صورتی برانگیزی کاید از وی فساد و خونریزی
1 آدمی چیست برزخی جامع صورت خلق و حق در او واقع
2 نسخه مجمل است و مضمونش ذات حق و صفات بیچونش
3 متصل با دقایق جبروت مشتمل بر حقایق ملکوت
4 باطنش در محیط وحدت غرق ظاهرش خشک لب به ساحل فرق
1 گفت داوود با خدای به راز کای مبرا ز افتقار و نیاز
2 چیست حکمت در آفرینش خلق که ازان قاصر است بینش خلق
3 گفت بودم پر از گهر گنجی مخفی از چشم هر گهر سنجی
4 خود به خود در خود آن همه گوهر دیدمی بی توسط مظهر
1 علم حق است کامده ست پدید لیکن اندر مراتب تقیید
2 علم یاد آرد استناد به حق چون بود حق ز قیدها مطلق
3 یا بود مستند به حق زان رو که برآید به صورت من و تو
4 قسم اول بود به نسبت ذات مستمرالثبوت و الاثبات
1 بود جمله شئون حق ز ازل مندرج در تعین اول
2 همه بالذات متحد با هم همه در ضمن یکدگر مدغم
3 همه در ستر جمع متواری همه از فرق و حکم او عاری
4 در میانشان تعدد و تمییز خارجا منتفی و علما نیز