سالها شد که روی در دیوار از جامی هفت اورنگ 84
1. سالها شد که روی در دیوار
دل برآرم به گرد شهر و دیار
...
1. سالها شد که روی در دیوار
دل برآرم به گرد شهر و دیار
...
1. چون ز نفس و حدیثش آیی تنگ
به کلام قدیم کن آهنگ
...
1. هست حق را دو اسم کارگزار
هر یکی را مظاهر بسیار
...
1. ای خدا کمترین گدای توام
چشم بر خوان کبریای توام
...
1. چون زبان و جنان و ارکان را
که تصرف در آنست شیطان را
...
1. با که از بسمله ست حرف نخست
بر بواقی ازان ترفع جست
...
1. «الف » اسم پیشتر از «با»
بود بسیار ظاهر و پیدا
...
1. هر تعین که گشت لا حق ذات
هست معدود در عداد صفات
...
1. هست اسم وجود حق رحمان
باعتبار العموم للاعیان
...
1. به تعوذ چو پاک کردی راه
متوسل شدی به بسم الله
...
1. رب تال یفوه بالقرآن
و هو یفضی به الی الخذلان
...