1 «الف » اسم پیشتر از «با» بود بسیار ظاهر و پیدا
2 «بی » چو آمد پدید الف در بسم مختفی گشت همچو جان در جسم
3 بود پیش از وجود خلق جهان سر وحدت چنانکه بود عیان
4 حکم کثرت چو یافت وصف ظهور سر وحدت شد اندر آن مستور
1 هر تعین که گشت لا حق ذات هست معدود در عداد صفات
2 ذات با هر تعین تنها اسم آمد ز جمله اسما
3 ور بود با تعینات تمام اسم جامع همی نهندش نام
4 لفظ الله و صورت کامل اسم این اسم دان و زین مگسل
1 هست اسم وجود حق رحمان باعتبار العموم للاعیان
2 رحمتی در کمال بسط و سعت مستفاد از «و رحمتی و سعت »
3 نیست غیر از وجود عام مفاض بر حقایق ز واهب فیاض
4 اسم رحمان ازان بود مشتق لفظ او خاص و معنیش مطلق
1 به تعوذ چو پاک کردی راه متوسل شدی به بسم الله
2 وقت آن شد که شاهد لاریب بر تو جولان کند ز حجله غیب
3 بینی آن شاهد نگارین را کرده در بر شعار مشکین را
4 آفتاب بلند از سایه بسته بر روی خویش پیرایه
1 رب تال یفوه بالقرآن و هو یفضی به الی الخذلان
2 خواجه را نیست جز تلاوت کار لیکن آن طرد و لعنت آرد بار
3 لعنت است اینکه بهر لهجه و صوت شود از تو حضور خاطر فوت
4 فکر حسن غنا برد هوشت متکلم شود فراموشت
1 مبتلایی به عشق بدخویی داشت باریک نام هندویی
2 بعد عمری شبی ز بخت بلند آمد آن صید وحشی اش به کمند
3 بود با او به هم خوش و خندان کامد آواز حلقه بر سندان
4 کیست گفتار درین شب تاریک گفت کمتر غلام تو باریک
1 حکم لعنت ز فعل بی اخلاص نیست با قاریان قرآن خاص
2 بس مصلی که در میان نماز می کند بر خدای عرض نیاز
3 چون در صدق نیست باز بر او می کند لعنت آن نماز بر او
4 این بود حال سایر قربات چون صیام و قیام و حج و زکات
1 مرد مخلص نگشته از خود پاک باشد اخلاص او همه اشراک
2 نفسش از چرک شرک ناشده صاف دارد اخلاص را به خویش مضاف
3 نیست پیش محقق آگاه مخلصان را جز این خطر در راه
4 چون رهاند حقش ز نفس دغل کسر لامش شود به فتح بدل
1 خس و خاشاک بین که در تگ پا می رود لحظه لحظه جای به جا
2 جنبش خس اگر ز خس دانی رخش در کوی شرک می رانی
3 ور نبینی به غیر جنبش باد وز خس و جنبشی نیاری یاد
4 غرقه موج بحر توحیدی خسرو بارگاه تفریدی