گشت پرباد مفسدی را بوق از جامی هفت اورنگ 119
1. گشت پرباد مفسدی را بوق
برد نفسش نفیر بر عیوق
...
1. گشت پرباد مفسدی را بوق
برد نفسش نفیر بر عیوق
...
1. آدمی ز اصل فطرت آمد صاف
از صفا قابل همه اوصاف
...
1. مصطفی کش جوامع الکلم است
که بدان سلک شرع منتظم است
...
1. قول صادر ز فاعل مختار
چار نوع است گوش با من دار
...
1. هر نفس نورسیده مهمانیست
پاس او دار اگر تو را جانیست
...
1. چون سکندر به قصد آب حیات
کرد عزم عبور بر ظلمات
...
1. چون رسید از خدا کتاب و رسول
آن برد پیشرفت وین به قبول
...
1. گر تو گویی به حکم عقل روا
نیست قلب حقایق اشیا
...
1. یا جلی الظهور و الاشراق
کیست جز تو در انفس و آفاق
...
1. شاه این راه کز سر معنی
بود ادعوا الی الله ش دعوی
...
1. زان سخن گوش کن جواب دگر
که جز این نیست عین فعل و اثر
...
1. یاد کن آنکه در شب اسرا
با حبیب خدا خلیل خدا
...