1 گفت اعیان همه صفات مرا صورتند و شئون ذات مرا
2 وان صفات و شئون مذکوره صور ذات و ذات ذوالصوره
3 نیست ذوالصوره را تغیر حال در صور هم نفوذ جعل محال
4 صورت آن صور که اعیانند هم بدان سیرت و بدانسانند
1 گفت شاها چو فعل و نیت من هست بر وفق قابلیت من
2 قابلیت به جعل جاعل نیست فعل و فاعل خلاف قابل نیست
3 هر چه قابل به حسن استعداد خواست فاعل به غیر آنش نداد
4 چون شناسا شدم بدین معنی دستم از کار داشتن اولی
1 گفت هر جا شد این شناسایی موجب عطلت و تن آسایی
2 آن نشان شقاوت از لیست اثر لعن و طرد لم یزلیست
3 هر کجا باشد سبب مجاهده را محنت کوشش و مکابده ار
4 آن دلیل سعادت است و نجات موجب نیل رفعت درجات
1 ای مکاشف شده به سر قدر پرده جد و اجتهاد مدر
2 بگذار از خویش و در خدای گریز بگسل از خویش و در خدای آویز
3 گر چه تو ز اختیار مأموری لیک در اختیار مجبوری
4 بین درین کارگاه وهم و خیال خویش را در مجاری افعال
1 متقی نفس خویش را چو شناخت در شرورش وقایه حق ساخت
2 سپری شد به پیش حق که مدام دارد او را نگه ز تیر ملام
3 هر چه آمد ز جنس نقصان پیش داشت مسند به نفس ناقص خویش
4 گر چه در کیش صاحب تفرید آن تقاضا همی کند توحید
1 به هدایت سرای قرآن آی ادب آموز از خلیل خدای
2 زانکه شرط اذا مرضت چو گفت در جزا در فهو یشفین سفت
3 شرط چون بود جنس سقم و مرض خویش را داشت اندر آن معرض
4 داد ربط جزا که بود شفا به خدا عز شأنه و علا
1 ادبوا النفس ایها الاصحاب طرق العشق کلها آداب
2 مایه دولت ابد ادبست پایه رفعت خرد ادبست
3 جز ادب نیست در دل ابدال جز ادب نیست دأب اهل کمال
4 چیست ادب داد بندگی دادن بر حدود خدای ایستادن
1 شاعری در سخنوری ساحر در فن مدح گستری ماهر
2 بهر شاهی لوای مدح افراخت پر صنایع قصیده ای پرداخت
3 مدح شاهان به عقل و شرع رواست زانکه شاهند و شاه ظل خداست
4 هست عاید به نزد صاحبدل مدحت ظل به مدح صاحب ظل
1 آن یکی پیش عالمی فاضل گفت کای در علوم دین کامل
2 بازگو رمزی از علی ولی که تو را یافتم ولی علی
3 گفت کای در ولای من واهی از کدامین علی سخن خواهی
4 زان علی کش تویی ظهیر و معین یا ازان کش منم رهی و رهین
1 خلق عالم همه درین کارند رو به وهم و خیال خود دارند
2 همه اندر خداپرستی فاش لیکن آزر صفت خدای تراش
3 هر کسی بر امید بهبودی بسته با خود خیال معبودی
4 روی تعظیم خود در او کرده مهر او در درونه پرورده