آثار جامی

صفحه 4 از 8
8 اثر از یوسف و زلیخا در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر یوسف و زلیخا در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / یوسف و زلیخا در هفت اورنگ

یوسف و زلیخا در هفت اورنگ جامی

1 خوش آن کز بند صورت باز رسته ز سحر چشمبندان چشم بسته

2 دلش بیدار و چشمش در شکر خواب ندیده کس چنین بیدار در خواب

3 بپوشیده ز ناپاینده دیده ولی پوشیده آینده دیده

4 شبی یوسف به پیش چشم یعقوب که پیش او چو چشمش بود محبوب

1 چو گردد کشته پنهان ماند این راز ز کشته بر نیاید هرگز آواز

2 یکی گفت این به بی دینیست راهی که اندیشیم قتل بی گناهی

3 اگر اسب جفا رانیم آخر نه تا کشتن مسلمانیم آخر

4 غرض زین بقعه بیرون بردن اوست نه کشتن یا زدن یا بردن اوست

1 جوانمردان که از خود رستگانند به کنج بیخودی بنشستگانند

2 ز قید طبع و کید نفس پاکند به راه درد و کوی عشق خاکند

3 نه زیشان بر دل مردم غباری نه از مردم بر ایشان هیچ باری

4 به ناسازی عالم سازگارند به هر باری که آید بردبارند

1 فغان زین چرخ دولابی که هر روز به چاهی افکند ماهی دل افروز

2 غزالی در ریاض جان چرنده نهد در پنجه گرگ درنده

3 چو یوسف را به آن گرگان سپردند فلک گفتا که گرگان بره بردند

4 به چشمان پدر تا می نمودند ز یکدیگر به مهرش می ربودند

1 بنامیزد چه فرخ کاروانی کز ا یشان آب جویان کاروانی

2 چو دلوی برکشد ناگه ز چاهی شود طالع ز برج دلو ماهی

3 سه روز آن ماه در چه بود تا شب چو ماه نخشب اندر چاه نخشب

4 چو چارم روز ازین فیروزه خرگاه برآمد یوسف شب رفته در چاه

1 چو مالک را برون از دست رنجی فرو شد پای ازان سودا به گنجی

2 نمی آمد به روی آن دلارای در آن ره بر زمین از شادیش پای

3 به بویش جان همی پرورد و می رفت دو منزل را یکی می کرد و می رفت

4 به مصر آمد چو نزدیک از ره دور میان مصریان شد قصه مشهور

1 به چارم روز موعود یوسف خور چو زد از ساحل نیل فلک سر

2 به یوسف گفت مالک کای دلارای تو همچون خود کنار نیل کن جای

3 ز خود کن گرد ره را شست و شویی ز خاکت نیل را ده آبرویی

4 به حکم مالک آن خورشید تابان به سوی نیل شد حالی تابان

1 زلیخا بود ازین صورت تهی دل کزو تا یوسف آمد یک دو منزل

2 ولی جانش ازان معنی خبر داشت ز داغ شوق سوزی در جگر داشت

3 نمی دانست کان شوق از کجا خاست به حیلت سازیش تسکین همی خواست

4 به صحرا شد برون تا زان بهانه ز دل بیرون دهد اندوه خانه

1 چه خوش وقتی و خرم روزگاری که یاری بر خورد از وصل یاری

2 برافروزد چراغ آشنایی رهایی یابد از داغ جدایی

3 چو یوسف شد به خوبی گرم بازار شدندش مصریان یکسر خریدار

4 به هر چیزی که هر کس دسترس داشت در آن بازار بیع او هوس داشت

آثار جامی

8 اثر از یوسف و زلیخا در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر یوسف و زلیخا در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.