آثار جامی

صفحه 6 از 8
8 اثر از یوسف و زلیخا در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر یوسف و زلیخا در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / یوسف و زلیخا در هفت اورنگ

یوسف و زلیخا در هفت اورنگ جامی

1 چو با آن کشته سودای یوسف ز حد بگذشت استغنای یوسف

2 شبی در کنج خلوت دایه را خواند به صد مهرش به پیش خویش بنشاند

3 بدو گفت ای توانبخش تن من چراغ افروز جان روشن من

4 گر از جان دم زنم پرورده توست ور از تن شیر رحمت خورده توست

1 چنین گویند معماران این کاخ که چون شد بر عمارت دایه گستاخ

2 به دست آورد استادی هنر کیش به هر انگشت دستش صد هنر بیش

3 به رسم هندسی کارآزمایی قوانین رصد را رهنمایی

4 ز تشکیلش مجسطی سخت آسان ز تشکیک وی اقلیدس هراسان

1 چو شد خانه تمام از سعی استاد به تزیینش زلیخا دست بگشاد

2 زمین آراست از فرش حریرش جمال افزود از زرین سریرش

3 قنادیل گهر پیوندش آویخت ریاحین بهر عطرش در هم آمیخت

4 همه بایستنیها ساخت آنجا بساط خرمی انداخت آنجا

1 سخن پرداز این کاشانه راز چنین بیرون دهد از پرده آواز

2 که چون نوبت به هفتم خانه افتاد زلیخا را ز جان برخاست فریاد

3 که ای یوسف به چشم من قدم نه ز رحمت پا درین روشن حرم نه

4 در آن خرم حرم کردش نشیمن به زنجیر زرش زد قفل آهن

1 چنین زد خانه نقش این فسانه که چون یوسف برون آمد ز خانه

2 برون خانه پیش آمد عزیزش گروهی از خواص خانه نیزش

3 چو در حالش عزیز آشفتگی دید در آن آشفتگی حالش بپرسید

4 جوابی دادش از حسن ادب باز تهی از تهمت افشای آن راز

1 چو یوسف را گرفت آن مرد سرهنگ به محنتگاه زندان کرد آهنگ

2 به تنگ آمد دل یوسف ازان درد نهان روی دعا در آسمان کرد

3 که ای دانا به اسرار نهانی تو را باشد مسلم راز دانی

4 دروغ از راست پیش توست ممتاز که داند جز تو کردن کشف این راز

1 نسازد عشق را کنج سلامت خوشا رسوایی و کوی ملامت

2 غم عشق از ملامت تازه گردد وز این غوغا بلند آوازه گردد

3 ملامت شحنه بازار عشق است ملامت صیقل زنگار عشق است

4 ملامت های عشق از هر کرانه بود کاهل تنان را تازیانه

1 چو کالا را شود جوینده بسیار فزون گردد بدان میل خریدار

2 چو یک عاشق بود مفتون یاری بود بر عشق عاشق را قراری

3 زند سر آتش سودایش از دل چو بیند دیگری را در مقابل

4 چو شد حال ز یوسف گشتگان لال جمال یوسفی را شاهد حال

1 چو از دستان آن ببریده دستان همه از خودپرستی بت پرستان

2 دل یوسف نگشت از عصمت خویش بسی از پیشتر شد عصمتش بیش

3 همه خفاش آن خورشید گشتند ز نور قرب وی نومید گشتند

4 زلیخا را غبارانگیز کردند به زندان کردن او تیز کردند

آثار جامی

8 اثر از یوسف و زلیخا در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر یوسف و زلیخا در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.