1 ای دو عالم همه اجزا و تو کل خار صحرای توکل ز تو گل
2 جزو را معرفت کل تو دهی توشه راه توکل تو دهی
3 خاصگان را تو شوی راهنمون سوی روزی ز سببها بیرون
4 گه پی تشنه لب پر تب و تاب چشمه آب برآری ز سراب
1 ای درین مرحله تنگ بساط مانده در ربقه اندوه و نشاط
2 گاه از دور فلک خشنودی گاهی آزرده و خشم آلودی
3 باش همچون گل خندان خرم چند چون غنچه کشی رو در هم
4 نستی بحر، فغان چندین چیست رویت از باد هوا پر چین چیست
1 با ادب بنده ای از به طلبی گام زن شد به ره بی ادبی
2 بس ادب ورز که از لغزش پای مرکز بی ادبی سازد جای
3 خواجه را ساخت چو آتش غضبش سوختن خواست به داغ ادبش
4 رفت و با اشک ندامت ریزی کرد آغاز شفیع انگیزی
1 ای رضا بخش ریاضت کیشان رایض طبع رضا اندیشان
2 قبله همت کارآگاهان قاضی حاجت حاجت خواهان
3 دل راضی به قضایت طلبیم روضه حسن رضایت طلبیم
4 بی رضای تو گل باغ نعیم هست بر سینه ما داغ جحیم
1 ای دلت شاه سراپرده عشق جان تو زخم بلا خورده عشق
2 عشق پروانه شمع ازل است داغ پروانگیش لم یزل است
3 بی قراری سپهر از عشق است گرم رفتاری مهر از عشق است
4 خاک یک جرعه ازان جام گرفت که درین دایره آرام گرفت
1 چارده ساله مهی بر لب بام چون مه چارده در حسن تمام
2 بر سر سرو کله گوشه شکست بر گل از سنبل تر سلسله بست
3 داد هنگامه مشعوقی ساز شیوه جلوه گری کرد آغاز
4 او فروزان چو مه و کرده هجوم بر در و بامش اسیران چو نجوم
1 ای فروزان ز تو کاشانه چرخ پر می عشق تو خمخانه چرخ
2 ما درین خمکده مستان توییم دست بر فرق ز دستان توییم
3 یافتیم از تو چو پیمانه شکست دست ما گیر که رفتیم ز دست
4 گر چه در قید سیاهیم و سفید از تو بی قیدیی داریم امید
1 ای دلت را به کف شوق زمام سیر عاشق شود از شوق تمام
2 شوق اگر قاید راهت نشود کعبه وصل پناهت نشود
3 شوق قلاب دل دوران است جاذب خاطر مهجوران است
4 شوق کوتاه کند راه دراز بر رخ مرد ببندد در آز
1 بر لب دجله چو شد سبز بساط زد سراپرده خلیفه به نشاط
2 داشت در ستر خلافت دو نگار هر دو مه طلعت و خورشید عذار
3 آن یکی پردگی پرده ناز چنگ ناهید ازو یافته ساز
4 عکس گلگونه رخسارش گل بنده حلقه زلفش سنبل