1 رهروی روی به تنهایی کرد بهر حج بادیه پیمایی کرد
2 راحله پای بیابان پیمای قافله دیو و دد جان فرسای
3 تف نشان جگرش موج سراب گرد شوی قدمش چشم پر آب
4 جز عصا کس نگرفته دستش غیر نعلین نه کس پابستش
1 ای به خود خوانده ورع وزران را رغم بر حرص و طمع لرزان را
2 دید غیر تو حرام است حرام ورع از ترک حرام است تمام
3 نیست اهل ورع آن مانده ز راه کش به غیر تو کند دیده نگاه
4 هر که از غیر تو شد بیگانه ورع اینست و دگر افسانه
1 ای به صوفیگری آوازه بلند کرده زین شغل به آوازه پسند
2 دل چو خم چند بر آوازه نهی ناید آوازه جز از خم تهی
3 چون دهد کوس برون بانگ ز پوست بانگ او شاهد بی مغزی اوست
4 نیستی صوفی ازین نام چه سود دعوی پختگی از خام چه سود
1 ای دلت شاه سراپرده عشق جان تو زخم بلا خورده عشق
2 عشق پروانه شمع ازل است داغ پروانگیش لم یزل است
3 بی قراری سپهر از عشق است گرم رفتاری مهر از عشق است
4 خاک یک جرعه ازان جام گرفت که درین دایره آرام گرفت
1 ای دلت را سر بی خویشی نه جنبش عاقبت اندیشی نه
2 گه به کاشانه نهی گاه به باغ مسند ایمنی و مهد فراغ
3 کرده ای عام گل منزل دل از تو تا عالم دل صد منزل
4 چرخ را بین که چه بیداد فن است مرگ را بین که چه بنیاد کن است
1 ای درین کارگه هوش ربای روز و شب چشم نه و گوش گشای
2 نه به چشم تو ز دیدن اثری نه به گوشت ز شنیدن خبری
3 نرگس این چمنی کز لب جوی خوش نهاده ست نظر سوی به سوی
4 نه ز رخسار گلش دیداری نه به سرو و سمنش بازاری
1 ای به سویت همه را روی نیاز چشم لطف تو به روی همه باز
2 عاشقان کشته سودای تواند داغ بر دل به تمنای تواند
3 درد دم بر دم تو همدمشان داغ بی مرهم تو مرهمشان
4 رسته از خود ز پرستندگیت خواجگی یافته از بندگیت
1 بعد ازان مرغ ظهورش پر و بال زد ز ارواح به اقلیم مثال
2 وز مثالش به حس افتاد گذر یافت مس حس ازو رونق زر
3 نه فلک بر ورق حس بنگاشت هر فلک دوره دایم برداشت
4 زیر آن ز آب و گل و آتش و باد چار در خانه آغاز نهاد
1 می شد اندر حشم حشمت و جاه پادشاوار وزیری در راه
2 گرد او حلقه مرصع کمران موکبش ناظم عالی گهران
3 دیدن حشمت او باده اثر چشم نظارگیان مست نظر
4 هر که آن دولت و شوکت نگریست بانگ برداشت که این کیست این کیست
1 پیش ازان کایدت این واقعه پیش به که از توبه کنی چاره خویش
2 دامن از نفس و هوا درچینی پس زانوی وفا بنشینی
3 هر چه بد باشد ازان بازآیی عقد اصرار ز دل بگشایی
4 زانچه بگذشت پشیمان باشی اشک اندوه ز مژگان پاشی