1 شحنه ای گفت که عیاری را مانده در حبس گرفتاری را
2 بند بر پای برون آوردند بر سر جمع سیاست کردند
3 شد ز بس چوب چو انگشت سیاه لیک بر نامد ازو شعله آه
4 رخت ازان ورطه چو آورد برون پیش یاران ز دهان کرد برون
1 ای جهان از صفت ذات تو پر عالم از حجت اثبات تو پر
2 هیچ جا نیست که غوغای تو نیست پرتو روی دلارای تو نیست
3 تو چنین ظاهر و ما کور بصر تو چنین حاضر و ما دور نگر
4 نور تو گر نبود ما چه کنیم چشم بینا دل دانا چه کنیم
1 بوتراب آن گهر بحر شرف کابرو یافت ازو خاک نسف
2 با خود آن دم که جهادیش نماند مرکب جهد سوی اعدا راند
3 چو شد از هر دو طرف صف ها راست بانگ جنگ آوری از صفها خاست
4 آمد از بارگی خویش به زیر با دلی همچو دل شیر دلیر
1 ای گرانمایه ترین گوهر پاک وی سبک سایه ترین پیکر خاک
2 پیکر خاک طلسم است و تو گنج گنجی از بحر ازل گوهر سنج
3 هست گنج تو ز هر گنج فره گوهر فقر در او از همه به
4 این گهر را چو شوی قدرشناس برهی ز آفت امید و هراس
1 داشت غوکی به لب بحر وطن دایم از بحر همی راند سخن
2 روز و شب قصه دریا گفتی گوهر مدحت دریا سفتی
3 گفتی از بحر پدید آمده ایم زو درین گفت و شنید آمده ایم
4 دل ازو گوهر دانایی یافت تن ازو دست توانایی یافت
1 ای پر از فیض وجود تو جهان غرق نور تو چه پیدا چه نهان
2 مایه صورت و معنی همه تو با همه بی همه تو ای همه تو
3 بی نصیب از تو نه چند است و نه چون خالی از تو نه درون است و نه برون
4 متحد اولی و آخریت متفق باطنی و ظاهریت
1 ای ز بس بار تو انبوه شده دل تو نقطه اندوه شده
2 خط ایام تو در صلح و نبرد منتهی گشته به این نقطه درد
3 نه بر این نقطه درین دایره پای گرد این نقطه چو پرگار برآی
4 بو که از غیب نویدی برسد زین چمن بوی امیدی برسد
1 خسروی عاقبت اندیشی کرد روی در قبله درویشی کرد
2 با بزرگی که در آن کشور بود بر سر اهل صفا سرور بود
3 نوبتی چند به هم بنشستند عقد پیروی و مریدی بستند
4 برد صد تحفه خدمت سوی پیر هیچ ازو پیر نشد تحفه پذیر
1 ای ز هر رو همه را روی به تو روی هر ذره ز هر سوی به تو
2 کار ما چیست گنه ورزیدن عادت تو گنه آمرزیدن
3 توبه از بنده بود سست نهاد توبه آنست کش از توست گشاد
4 بار نه بار فکن هر دو تویی توبه ده توبه شکن هر دو تویی
1 ای دو عالم همه اجزا و تو کل خار صحرای توکل ز تو گل
2 جزو را معرفت کل تو دهی توشه راه توکل تو دهی
3 خاصگان را تو شوی راهنمون سوی روزی ز سببها بیرون
4 گه پی تشنه لب پر تب و تاب چشمه آب برآری ز سراب