1 ای صفاتت حجب وحدت ذات جلوه گر ذات تو ز اسما و صفات
2 آشکارا به جهان غیر تو کیست زیر این پرده نهان غیر تو کیست
3 باطن عالم و ظاهر همه تو غایب از دیده و حاضر همه تو
4 فضل تو شامل هر ناکس و کس همه را روی به سوی تو و بس
1 ای درین دامگه وهم و خیال مانده در ربقه عادت همه سال
2 حق که منشور سعادت داده ست در خلاف آمد عادت داده ست
3 چند سر در ره عادت باشی تارک تاج سعادت باشی
4 کرده ای عادت و خو پرده خویش باز کن خوی ز خو کرده خویش
1 صادقی را غم شبگیر گرفت صبحدم دست یکی پیر گرفت
2 کمر خدمت او ساخت کمند بهر معراج مقامات بلند
3 پیر روزی دم عرفان می زد گوی اسرار به چوگان می زد
4 سامعان جمله سرافکنده به پیش از ره گوش برون رفته ز خویش
1 ای دل اهل ارادت به تو شاد به تو نازم که مریدی و مراد
2 مرد تلوین تو را تمکین نیست شوق مسکین تو را تسکین نیست
3 خواهش از جانب ما نیست درست هر چه هست از طرف توست نخست
4 تا به ناخواست دهی کاهش ما هیچ سودی ندهد خواهش ما
1 پیش ازان کایدت این واقعه پیش به که از توبه کنی چاره خویش
2 دامن از نفس و هوا درچینی پس زانوی وفا بنشینی
3 هر چه بد باشد ازان بازآیی عقد اصرار ز دل بگشایی
4 زانچه بگذشت پشیمان باشی اشک اندوه ز مژگان پاشی
1 می شد اندر حشم حشمت و جاه پادشاوار وزیری در راه
2 گرد او حلقه مرصع کمران موکبش ناظم عالی گهران
3 دیدن حشمت او باده اثر چشم نظارگیان مست نظر
4 هر که آن دولت و شوکت نگریست بانگ برداشت که این کیست این کیست
1 ای ز هر رو همه را روی به تو روی هر ذره ز هر سوی به تو
2 کار ما چیست گنه ورزیدن عادت تو گنه آمرزیدن
3 توبه از بنده بود سست نهاد توبه آنست کش از توست گشاد
4 بار نه بار فکن هر دو تویی توبه ده توبه شکن هر دو تویی
1 ای که بهر شکمت گردن آز سوی کاسه چو صراحیست دراز
2 چون خم باده همین داری کام که کنی پر شکم خود ز حرام
3 در نماز چه شد از پشت خم است چون تو را قبله همت شکم است
4 چون به کامت ز ورع نیست مزه لقمه را از مزه پرسی نه بزه
1 خسروی عاقبت اندیشی کرد روی در قبله درویشی کرد
2 با بزرگی که در آن کشور بود بر سر اهل صفا سرور بود
3 نوبتی چند به هم بنشستند عقد پیروی و مریدی بستند
4 برد صد تحفه خدمت سوی پیر هیچ ازو پیر نشد تحفه پذیر
1 ای به خود خوانده ورع وزران را رغم بر حرص و طمع لرزان را
2 دید غیر تو حرام است حرام ورع از ترک حرام است تمام
3 نیست اهل ورع آن مانده ز راه کش به غیر تو کند دیده نگاه
4 هر که از غیر تو شد بیگانه ورع اینست و دگر افسانه