آثار جامی

صفحه 4 از 8
8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / سلامان و ابسال در هفت اورنگ

سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی

1 آن موسوس بر لب دریا نشست تا کند بهر تقرب آبدست

2 دید دریایی پر از ماهی و مار چغز و خرچنگش هزار اندر هزار

3 هر طرف مرغان آبی در شناه غوطه زن از قعر دریا قوت خواه

4 گفت دریایی که چندین جانور گردد اندر وی به صبح و شام در

1 شاه چون دایه گرفت ابسال را شاه چون دایه گرفت ابسال را

2 آورد در دامن احسان خویش پرورد از رشحه پستان خویش

3 چشم او چون بر سلامان اوفتاد زان نظر چاکش به دامان اوفتاد

4 شد به جان مشعوف لطف گوهرش همچو گوهر بست در مهد زرش

1 لطف طبعش در سخن مو می شکافت لفظ نشنیده به معنی می شتافت

2 پیش ازان کش لفظ در گوش آمدی معنیش در ربقه هوش آمدی

3 هر چه نظم از بحر طبعش یک گهر هر چه نثر از باغ لطفش یک ثمر

4 چون ثریا پایه نظمش بلند چون بنات النعش نثرش ارجمند

1 شب که از هر کار دل پرداختی با حریفان نرد عشرت باختی

2 بزمگاهی چون بهشت آراستی مطربان حور پیکر خواستی

3 چون دماغ او شدی از باده گرم برگرفتی از میان جلباب شرم

4 گاه با قوال دمساز آمدی با مغنی نغمه پرداز آمدی

1 چون تن از خواب سحر آسودیش بامدادان عزم میدان بودیش

2 صبحدم چون شاه این نیلی تتق بارگی راندی به میدان افق

3 شه سلامان نیز مست و نیمخواب پای کردی سوی میدان در رکاب

4 با گروهی از نژاد خسروان خردسال و تازه روی و نوجوان

1 شه چو گشتی بعد چوگان باختن چون کمان مایل به تیر انداختن

2 از کمانداران خاص اندر زمان خواستی ناکرده زه چاچی کمان

3 بی مدد آن را به زه آراستی بانگ زه از گوشه ها برخاستی

4 دست مالیدی بر آن چالاک و چست تا بن گوشش کشیدی از نخست

1 بود در جود و سخا دریا کفی بل کش از بحر عطا دریا کفی

2 پر شدی از فیض آن ابر کرم عرصه گیتی ز دینار و درم

3 نسبتش کم کن به دریا کو ز کف گوهر افکندی به بیرون وین صدف

4 ز ابر بودی دست جود او فره ابر باشد قطره بخش او بدره ده

1 بود قطران نکته دانی سحرساز قطره ای از کلک او دریای راز

2 بهر دریا بخشش فضلون لقب گفت مدحی سر به سر فضل و ادب

3 طبع فضلون چون بر آن اقبال کرد دامنش از مال مالامال کرد

4 روز دیگر مدحت او را بخواند ضعف اول سیم و زر بر وی فشاند

1 شب خرد آن ناصح شیرین خطاب کرد مشفق وار آواز عتاب

2 گفت جامی فکرت بیهوده چند سودن این کلک نافرسوده چند

3 هر که بر ملک بقا فیروز نیست دی به فرض ار بوده است امروز نیست

4 گم مکن سر رشته مقصود را مدح کم گو شاه ناموجود را

1 عاشقی در گوشه ای بنشسته بود گفت و گو با خویش در پیوسته بود

2 هر دم از نو داستانی ساختی ناشنیده قصه ای پرداختی

3 گه ز مه گفتی گهی از آفتاب گاهی از برگ گل سنبل نقاب

4 گه ز قد سرو کردی نکته راست گاه ازان خس کش ز خاک پای خاست

آثار جامی

8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.