آثار جامی

صفحه 3 از 8
8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / سلامان و ابسال در هفت اورنگ

سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی

1 پیش شیخی رفت آن مرد فضول بهر بی فرزندیش خاطر ملول

2 گفت با من دار شیخا همتی تا ببخشد کردگارم دولتی

3 تازه سروی روید از آب و گلم کز وجود او بیاساید دلم

4 یعنی آید در کنارم یک پسر کز جمال او شود روشن بصر

1 گفت با داوود پیغمبر خدای کامت خود را بگوی ای نیک رای

2 کز عجم چون پادشاهان آورند نام ایشان جز به نیکی کم برند

3 گر چه بود آتشپرستی دینشان بود عدل و راستی آیینشان

4 قرن ها زیشان جهان معمور بود ظلمت ظلم از رعایا دور بود

1 از شه یونان حکیم تیزهوش کرد چون افسانه فرزند گوش

2 گفت شاها هر که او شهوت نراند در غم محرومی از فرزند ماند

3 چشم عقل و علم کور از شهوت است دیو پیش دیده حور از شهوت است

4 هر کجا غوغای شهوت کرد زور می برد از دل خرد از دیده نور

1 به که اکنون اعتراف آرم به عجز نعره اقرار بردارم به عجز

2 پیش ارباب ذکا اینست دین سر لا احصی ثنا اینست این

3 چون ثنایش را نمی یارم شمار به که گیرد بر دعا کارم قرار

4 نی دعایی کاید از هر سست رای مختصر بر عز و جاه این سرای

1 نیکخواهی خاصه کو را یاور است گشته پیدا با وی از یک گوهر است

2 کرده جا در سایه اقبال او سایه وار افتاده در دنبال او

3 هر کجا این آفتاب آن پرتو است هر کجا آن پیشوا این پیرو است

4 گر چه بر مهد خلافت زاده است بر خلافش یک قدم ننهاده است

1 در خم این گنبد عالی اساس چیست شغل شاکر منعم شناس

2 در مقام شاکری بودن مقیم بر کرم های جهاندار کریم

3 آن کرم خاصه که حکمش شامل است وان وجود پادشاه عادل است

4 شاه عادل نیست جز ظل اله خلق را ضل اله آمد پناه

1 اینکه گفتم حال فرزند نکوست کش به اصل خویش پیوند نکوست

2 آن که باشد بد سگال و بد سرشت در سرشت او هزاران خوی زشت

3 به بود کز سلک دوران داریش پیش گیری شیوه بیزاریش

4 نوح را فرزند چون نااهل بود فطرت او بر غرور و جهل بود

1 چون تن از خواب سحر آسودیش بامدادان عزم میدان بودیش

2 صبحدم چون شاه این نیلی تتق بارگی راندی به میدان افق

3 شه سلامان نیز مست و نیمخواب پای کردی سوی میدان در رکاب

4 با گروهی از نژاد خسروان خردسال و تازه روی و نوجوان

1 هست شرط پادشاهی چار چیز حکمت و عفت شجاعت جود نیز

2 نیست حکمت کز پی نفس لئیم سخره حکم زنی گردد کریم

3 نیست از عفت که مرد هوشمند دامن آلاید به یاری ناپسند

4 از شجاعت نیست کش سازد زبون قحبه ای از ربقه مردی برون

1 چون شه از پند سلامان شد خموش شد حکیم اندر نصیحت سخت کوش

2 گفت کای نوباوه باغ کهن آخرین نقش بدیع کلک کن

3 حرفخوان دفتر هفت و چهار خط شناس صفحه لیل و نهار

4 خازن گنجینه آدم تویی نسخه مجموعه عالم تویی

آثار جامی

8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.