آثار جامی

صفحه 7 از 8
8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / سلامان و ابسال در هفت اورنگ

سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی

1 چون پدر روی سلامان را بدید وز فراق عمر کاه او رهید

2 بوسه های رحمتش بر فرق داد دست مهر از لطف بر دوشش نهاد

3 کای وجودت خوان احسان را نمک چشم انسان را جمالت مردمک

4 روضه جان را نهال نوبری آسمان را آفتاب دیگری

1 شاه یونان چون سلامان را بدید کو به ابسال و وصالش آرمید

2 عمر رفت و زین خسارت بس نکرد وز ضلالت روی دل واپس نکرد

3 ماند خالی زافسر شاهی سرش تا که گردد سربلند از افسرش

4 تخت را افکند در پا بخت او تا کف پای که بوسد تخت او

1 لطف او مرهم نه هر سینه ریش قهر او کینه کش هر ظلم کیش

2 نی بدی در سیرت و صورت ددی پیش ارباب خرد نابخردی

3 چون سگ مسلخ همه آلودگی خوی او ز آلودگی آسودگی

4 تا دهان خود بیالاید به خون خواهد اندر ذبح گاوی را زبون

1 ساده مردی شد مسافر با پسر هر دو را بر یک خرک بار سفر

2 بود پای از محنت ره ریششان بر سر آن کوهی آمد پیششان

3 کوهی از بالا بلندی پر شکوه موج زن دریایی اندر پای کوه

4 بر سر آن کوه راهی نیک تنگ کز عبورش بود پای وهم لنگ

1 بود در جود و سخا دریا کفی بل کش از بحر عطا دریا کفی

2 پر شدی از فیض آن ابر کرم عرصه گیتی ز دینار و درم

3 نسبتش کم کن به دریا کو ز کف گوهر افکندی به بیرون وین صدف

4 ز ابر بودی دست جود او فره ابر باشد قطره بخش او بدره ده

1 صانع بی چون چو عالم آفرید عقل اول را مقدم آفرید

2 ده بود سلک عقول ای خرده دان وان دهم باشد مؤثر در جهان

3 کارگر چون اوست در گیتی تمام عقل فعالش ازان کردند نام

4 اوست در عالم مفیض خیر و شر اوست در گیتی کفیل نفع و ضر

1 غرقه خون چون خسرو از شیرویه خفت نکته ای خوش در حق شیرویه گفت

2 که بدان شاخی که آب از اصل خورد سر کشید از آب و قصد اصل کرد

3 اصل را چون کند و شد میدان فراخ خشک و بی بر بر زمین افتاد شاخ

1 روی در بغداد کرد اعرابیی در تمنای غنیمت یابیی

2 بعد چندین روز بار انتظار بر سر خوان خلیفه یافت بار

3 پیش او افتاد خالی از گزند یک طبق پالوده از جلاب قند

4 چرب و شیرین چون زبان اهل دل نرم و نازک چون لب هر دل گسل

1 هر کجا از عشق جانی در هم است محنت اندر محنت و غم در غم است

2 خاصه عشقی کش ملامت یار شد گفت و گوی ناصحان بسیار شد

3 از ملامت سخت گردد کار عشق وز ملامتگر فزون تیمار عشق

4 بی ملامت عشق جان پروردن است چون ملامت یار شد خون خوردن است

1 عاشقی در گوشه ای بنشسته بود گفت و گو با خویش در پیوسته بود

2 هر دم از نو داستانی ساختی ناشنیده قصه ای پرداختی

3 گه ز مه گفتی گهی از آفتاب گاهی از برگ گل سنبل نقاب

4 گه ز قد سرو کردی نکته راست گاه ازان خس کش ز خاک پای خاست

آثار جامی

8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.