آثار جامی

صفحه 6 از 8
8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / سلامان و ابسال در هفت اورنگ

سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی

1 چون سلامان آن نصیحت گوش کرد بحر طبع او ز گوهر جوش کرد

2 گفت شاها بنده رای توام خاک پای تخت فرسای توام

3 هر چه فرمودی به جان کردم قبول لیکن از بی صبری خویشم ملول

4 نیست از دست دل رنجور من صبر بر فرموده ات مقدور من

1 گفت با روباه بچه مادرش چون به باغ میوه آمد رهبرش

2 میوه چندان خور که بتوانی به تگ رستگاری یافتن ز آسیب سگ

3 گفت ای مادر چو بینم میوه را کی توانم کار بست این شیوه را

4 حرص میوه پرده هوشم شود وز گزند سگ فراموشم شود

1 چون شه از پند سلامان شد خموش شد حکیم اندر نصیحت سخت کوش

2 گفت کای نوباوه باغ کهن آخرین نقش بدیع کلک کن

3 حرفخوان دفتر هفت و چهار خط شناس صفحه لیل و نهار

4 خازن گنجینه آدم تویی نسخه مجموعه عالم تویی

1 با خروس آن تاجدار سرفراز آن مؤذن گفت در وقت نماز

2 هیچ دانا وقت نشناسد چو تو وز فوات وقت نهراسد چو تو

3 با چنین دانایی ای دستانسرای کنگر عرشت همی بایست جای

4 ماکیانی چند را کرده گله چند گردی در ته هر مزبله

1 چون سلامان از حکیم اینها شنید بوی حکمت بر مشام او وزید

2 گفت ای جان فلاطون از تو شاد صد ارسطو زیر فرمان تو باد

3 عقل ها بودند از آغاز ده ساختی ده را تو اکنون یازده

4 من نهاده روی در راه توام کمترین شاگرد درگاه توام

1 ساده مردی شد مسافر با پسر هر دو را بر یک خرک بار سفر

2 بود پای از محنت ره ریششان بر سر آن کوهی آمد پیششان

3 کوهی از بالا بلندی پر شکوه موج زن دریایی اندر پای کوه

4 بر سر آن کوه راهی نیک تنگ کز عبورش بود پای وهم لنگ

1 هر کجا از عشق جانی در هم است محنت اندر محنت و غم در غم است

2 خاصه عشقی کش ملامت یار شد گفت و گوی ناصحان بسیار شد

3 از ملامت سخت گردد کار عشق وز ملامتگر فزون تیمار عشق

4 بی ملامت عشق جان پروردن است چون ملامت یار شد خون خوردن است

1 یوسف کنعان چو در زندان نشست بر زلیخا آمد از هجران شکست

2 خان و مان بر وی چو زندان تنگ شد سوی زندان هر شبش آهنگ شد

3 گفت با او فارغی از داغ عشق ناچشیده میوه ای از باغ عشق

4 چند ازین بستانسرای نازنین چون گنهکاران شوی زندان نشین

1 چون سلامان هفته ای محمل براند پندگویان را بر او دستی نماند

2 از ملامت ایمن و فارغ ز پند بار خود بر ساحل بحری فکند

3 دید بحری همچو گردون بی کران چشم های بحریان چون اختران

4 قاف تا قاف امتداد دور او تا به پشت گاو و ماهی غور او

1 خورده دانی گفت با وامق به راز کای ز داغ عشق عذرا در گداز

2 می بری عمری به سر در جست و جوی چیست مقصودت ز جست و جو بگوی

3 گفت مقصود آنکه با عذرا به هم روی خویش اندر یکی صحرا نهم

4 در میان بادیه گیرم وطن بر سر یک چشمه باشم خیمه زن

آثار جامی

8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.