حبذا شاهی که در عهد شباب از جامی هفت اورنگ 13
1. حبذا شاهی که در عهد شباب
شد ز توبه همچو پیران بهره یاب
...
1. حبذا شاهی که در عهد شباب
شد ز توبه همچو پیران بهره یاب
...
1. پاره دوزی بود در اقصای ری
مطمئن بر پاره دوزی رای وی
...
1. توبه چون شیشه قضا آمد چو سنگ
شیشه را با سنگ نبود تاب جنگ
...
1. می پرستی رو به راه توبه کرد
وز گنه جا در پناه توبه کرد
...
1. چون رسیدم شب بدینجا زین خطاب
در میان فکرتم بربود خواب
...
1. رفت پیش آن معبر ساده ای
از ره عقل و خرد افتاده ای
...
1. شهریاری بود در یونان زمین
چون سکندر صاحب تاج و نگین
...
1. گفت با داوود پیغمبر خدای
کامت خود را بگوی ای نیک رای
...
1. چون به تدبیر حکیم نامدار
یافت گیتی بر شه یونان قرار
...
1. آن مسافر بهر دولت یابیی
ماند شب در خانه اعرابیی
...
1. اینکه گفتم حال فرزند نکوست
کش به اصل خویش پیوند نکوست
...
1. پیش شیخی رفت آن مرد فضول
بهر بی فرزندیش خاطر ملول
...