دل با سر زلفین تو حالی از جهان ملک خاتون رباعی 85
1. دل با سر زلفین تو حالی دارد
وز خلق جهان جمله ملالی دارد
...
1. دل با سر زلفین تو حالی دارد
وز خلق جهان جمله ملالی دارد
...
1. مرغ دل سرگشته هوایی دارد
امشب هوس هوای جایی دارد
...
1. رخ را ز من خسته نهان می دارد
صحبت همه شب با دگران می دارد
...
1. در هجر خودم نعره زنان می دارد
خوناب ز دیده ام روان می دارد
...
1. ما را غم هجرت نگران می دارد
سرگشته مرا گرد جهان می دارد
...
1. ما را غم عشق تو زبون می دارد
چشمت دل ما را به فسون می دارد
...
1. رنگ رخ تو از رخ گل رنگ ببرد
لعلت سبق از باده گلرنگ ببرد
...
1. کس عهد وفا چنانکه پروانه خرد
با دوست به پایان نشنیدیم که برد
...
1. در باغ شدم سحر که از غایت درد
می گفت به خنده سرخ گل با گل زرد
...
1. ای روی من از فراق تو چون گل زرد
تا چند کشد دل ز غمت غصّه و درد
...
1. گل می رود و وداع گل باید کرد
یا آنکه به ترک گل و مل باید کرد
...
1. گفتم که جهان مگر وفا خواهد کرد
دردیست مرا و او دوا خواهد کرد
...