چشمم به کرشمه دوش از جهان ملک خاتون رباعی 61
1. چشمم به کرشمه دوش با جانان گفت
کز بیم فراق تو نمی یارم خفت
...
1. چشمم به کرشمه دوش با جانان گفت
کز بیم فراق تو نمی یارم خفت
...
1. در بندگیت طاقم و با درد تو جفت
ز الماس مژه درّ زمین خواهم سفت
...
1. دردیست مرا نهان نمی یارم گفت
درّیست وصال تو نمی یارم سفت
...
1. در دیده خال روی تو جا بگرفت
در دل قد چون سرو تو مأوا بگرفت
...
1. مرغ دل من هوای یاری نگرفت
و این دست مرا شبی نگاری نگرفت
...
1. هرگز دل من بی تو قراری نگرفت
روزی ز میان تو کناری نگرفت
...
1. یارب نظری کن به جهان از کرمت
زیرا که به پای بندگی بر درمت
...
1. شب تا به سحر میان خونم ز غمت
چون اشک ز دیده سرنگونم ز غمت
...
1. زین بیش روا مدار بر من ستمت
دل شاد کنم دمی که مردم ز غمت
...
1. جز وصل توأم هیچ نمی باید هیچ
جز یاد توأم هیچ نمی باید هیچ
...
1. درد دل من لعل تو درمانش باد
دل بسته آن پسته خندانش باد
...
1. بر خاطرت از خاک رهی گرد مباد
وین آتش اشتیاق ما سرد مباد
...