1 این گردش گردون که چو لعبت بازیست هردم به طریقه ای و هردم سازیست
2 ای کودک دل به بازی از راه مرو کاندر ره عشق عاشقان هم رازیست
1 ایام بهار و گل و خرّم روزیست کاندر پی آن بهار هم نوروزیست
2 خوش دار دل و مباش غمگین ز جهان در دفتر عمر بین که روزی روزیست
1 تا یک سر موی در تو هستی باقیست اندیشه کار بت پرستی باقیست
2 گفتی بت پندار شکستم رستم آن بت که ز بند او برستی باقیست
1 دردیست به دل که هیچ بهبودش نیست جز وصل تو از هیچ دوا سودش نیست
2 هستی تو طبیب درد بیچاره دلم وز هر دو جهان غیر تو مقصودش نیست
1 رنجور غم عشق تو بهبودش نیست بی وصل تو از هیچ دوا سودش نیست
2 گفتم که مگر عاقبتم محمودست بیچاره جهان طالع مسعودش نیست
1 بی روی تو ای نگار آرامم نیست وز لعل لبان تو دمی کامم نیست
2 جانم به لب آمد از خمار شب هجر مشکل که شراب هجر در جامم نیست
1 مشکل که به درد عشق درمانم نیست جز آتش هجران تو در جانم نیست
2 گفتم که مگر به هجر صبرم باشد روزی ز تو ای نگار و امکانم نیست
1 تا بر درت ای دوست مرا باری نیست مشکلتر از این بر دل من باری نیست
2 گر نیست تو را شوق مرا باری هست ور هست تو را صبر مرا باری نیست
1 هرگز دل من ز غم دمی خالی نیست از من غم چون تو همدمی خالی نیست
2 هردم دم من بگیرد از غم خوردن چون دم بگرفت از دمی خالی نیست
1 بیداد فلک بر دلم از حد بگذشت بر ریش فراق مرهم از حد بگذشت
2 پرسی ز من ای دوست که چونی از غم ای دوست چه گویم که غم از حد بگذشت