یا هو یا هو یا الهی از جهان ملک خاتون رباعی 313
1. یا هو یا هو یا الهی هو هو
جز درگه تو ره نبرم یا من هو
...
1. یا هو یا هو یا الهی هو هو
جز درگه تو ره نبرم یا من هو
...
1. با عید وصال خویش آخر باز آی
مردم ز خیال دوست آخر باز آی
...
1. روزی دو سه شد که بنده ننواختهای
واندیشه به ذکر ما نپرداختهای
...
1. چون شمع منم سوخته ساخته ای
خود را ز هوا در آتش انداخته ای
...
1. چون شمع منم سوخته ساخته ای
ویرانه دل را به تو پرداخته ای
...
1. شمع رخ خود در دلم افروخته ای
چون شمع سراپای دلم سوخته ای
...
1. در خاک درت آب رخم ریخته ای
وز حلقه زلفت دلم آویخته ای
...
1. دلدار نمی دهد مرا کام شبی
دلشاد نگشتم از دلارام شبی
...
1. ای نام تو بر زبان جانم جاری
همراه توأم به خواب و در بیداری
...
1. تا چند مرا بی سر و سامان داری
چون زلف خودم حال پریشان داری
...
1. محروم مگر از کرمم نگذاری
زین بیش به دریای غمم نگذاری
...
1. هر روز به شیوه ای و لطفی دگری
چندانکه نظر می کنمت خوبتری
...