1 ای چشمه چشم ما به چشمت روشن بستان امید ما به رویت گلشن
2 با وصل خودم صلح ده ای دیده من با جنگ فراق تو ندارم جوشن
1 ما دیده به زلف سرکشت دربستیم وز نرگس مخمور تو دایم مستیم
2 در پای تو افتاده چو گیسوی توئیم واندر طلبت نهاده جان در دستیم
1 من دل به تو داده ام نکو می دارش زنهار که بیش از این مکن آزارش
2 بر دلشده رحم کن تو ای دوست چو نیست جز لطف تو ای دوست کسی غمخوارش
1 انصاف ندارد این بت دلبر من جان رفت و دلم برد و ندارد سر من
2 گر برگذرم بر سر کویش گوید ای بی سر و پا برو میا بر در من
1 یاد تو ز دل دور نباشد نفسی غیر از سر کوی تو ندارم هوسی
2 مستغرق بحر غصّه گشتم یارب فریاد رسم که نیست فریادرسی
1 ای دل به جهانت ار بود راز و نیاز زنهار مکن تو هیچکس محرم راز
2 از کس مطلب یاری و در پنج نماز بر درگه او رو که بود دائم باز
1 ای نوش لبت دلم به نیش افکنده چشمت دو هزار خسته پیش افکنده
2 هرکس که نشد به عید رویت قربان دایم فلکش برون ز کیش افکنده
1 تا کی به غم زمانه سازیم ای دل در بوته غم چو زر گدازیم ای دل
2 چون نیست میسّرت وصالش شبکی تا چند ز دور عشق بازیم ای دل
1 تا کرد دلم به عشق رویت میلی در دیده نشست از خیالت خیلی
2 گویند که صبر کن ز رویش مجنون گفتا که نفس چون بزنم بی لیلی
1 بس زهر که از دست غمت نوشیدم بس جامه صبر و مردمی پوشیدم
2 جانا خبرت نیست که در بحر غمت جان دادم و از میان جان کوشیدم