1 دل میل به جز تو سوی کس مینکند جز دیدن روی تو هوس مینکند
2 چندش گویم دلا نصیحت بپذیر سودای غمش بسی و بس مینکند
1 تخت چمن جهان که آراست چو گل در جمله جهان مگو که زیباست چو گل
2 گر در صف خوبان جهان بنشینی رخسار دلارای تو پیداست چو گل
1 میآیی و لطف و کرمت میبینم آسایش جان در قدمت میبینم
2 آن وقت که غایبی همت میبینم هرجا که نگه میکنمت میبینم
1 تا چند دلا ناله و فریاد کنی بر جان من شکسته بیداد کنی
2 عمرم به غم فراق بگذشت چو باد جانا چه شود گرم دمی شاد کنی
1 چون شمع به هجران رخت سوخته ام جز روی تو دیده از جهان دوخته ام
2 فرهاد صفت دورم از آن نوش لبت وز نیش جفا به جورت آموخته ام
1 در دیده خیال تست ما را شب و روز تا کی شوم ای دوست به وصلت پیروز
2 گفتا که منم شمع و تویی پروانه بر شمع جمال من تو حالی می سوز
1 افتاده مرا دیده به یاری نازک دل بسته به روی گلعذاری نازک
2 ای دل که کشی بار نگاری نازک یک روی جهان دشمن و کاری نازک
1 جز لعل لب تو نیست درمان دلم جز مهر رخ تو نیست در جان دلم
2 دل وصل تو می خرد به جانی چه کنم من چون نبرم بگو تو فرمان دلم
1 در دیده خیال تست ما را شب و روز تا کی شوم ای دوست به وصلت پیروز
2 گفتا که منم شمع و تویی پروانه می ساز و ز پرتو جمالم می سوز
1 تا گشت بتا رخت نهان از دیده افتاد مرا بی تو جهان از دیده
2 تا روی تو دید دیده در خونم شد اینست مرا سود و زیان از دیده