افتاده مرا دیده از جهان ملک خاتون رباعی 181
1. افتاده مرا دیده به یاری نازک
دل بسته به روی گلعذاری نازک
...
1. افتاده مرا دیده به یاری نازک
دل بسته به روی گلعذاری نازک
...
1. در باغ برهنه گشتی ای شاهد شنگ
رفت از رخ گل ز شرم اندام تو رنگ
...
1. گفتم که چو ابرویت که دیدست هلال
گفتا که چنین در شب عیدست هلال
...
1. پا بسته ابروت شدم همچو هلال
در دیده نشد هنوز آن حسن و جمال
...
1. گل گفت به خنده صبحدم با بلبل
تا کی بود از تو در جهان این غلغل
...
1. از عکس رخ تو گل و گلزار خجل
از رنگ لب لعل تو گلنار خجل
...
1. در صبح رخ دوست نیاز آرد دل
در طاق دو ابروش نماز آرد دل
...
1. با غصّه روزگار می ساز ای دل
پوشیده ز یار عشق می باز ای دل
...
1. تا کی به غم زمانه سازیم ای دل
در بوته غم چو زر گدازیم ای دل
...
1. هرچند که تو دشمن جانی ای دل
در جان من خسته روانی ای دل
...
1. زنهار بکوش تا توانی ای دل
در کوی وفا و مهربانی ای دل
...
1. در صبحدمی که خوش سراید بلبل
در باغ فتد ز عشق رویش غلغل
...