ای جان و جهان کرده از جهان ملک خاتون رباعی 193
1. ای جان و جهان کرده من اندر سر دل
و افتاده منم ز دل به چاهی مشکل
...
1. ای جان و جهان کرده من اندر سر دل
و افتاده منم ز دل به چاهی مشکل
...
1. وقتست که باغ را به بار آید گل
وز سرو قد تو در کنار آید گل
...
1. بلبل که تو از جان شده ای ناظر گل
گل می رود از باغ تو شو حاضر گل
...
1. وقتست که بر سرم کنی باران گل
زیرا که ز باغ رو کند پنهان گل
...
1. دلدار ز شوق رفت در گلشن گل
جوشید ز رشک روش خون در تن گل
...
1. آمد گه آن که خوش بود دامن گل
آمد به فغان هزار پیرامن گل
...
1. ای بر رخ زیبات شده مجنون گل
بی مهر و وفا مباش تو همچون گل
...
1. تخت چمن جهان که آراست چو گل
در جمله جهان مگو که زیباست چو گل
...
1. در صبح صبا چمن بیاراست ز گل
بستان به رخ خوب تو زیباست چو گل
...
1. در پای گل و سرو دلم کرد مقام
آوخ چه شود اگر دهد دست مدام
...
1. در باغ رخ تو گل به بار است مدام
و آن نرگس مست پر خمارست مدام
...
1. رخسار تو چون دمشق و زلف تو چو شام
در شام دو زلف تو دلم کرد مقام
...