نه در عالم کسی غمخوار از جهان ملک خاتون غزل 966
1. نه در عالم کسی غمخوار دارم
نه جز لطف تو استظهار دارم
...
1. نه در عالم کسی غمخوار دارم
نه جز لطف تو استظهار دارم
...
1. مهر رویش میان جان دارم
راز او تا به کی نهان دارم
...
1. چه دهم شرح که از غصّه چه بر جان دارم
یا چه اندوه دل از فرقت جانان دارم
...
1. باز در سر هوس روی نگاری دارم
نه به شب خواب و نه در روز قرای دارم
...
1. من به بوی سر زلفت نگرانی دارم
با لب لعل تو آمیزش جانی دارم
...
1. بیا کز درد دوری بی قرارم
به هجران بیش از این طاقت ندارم
...
1. در عشق تو جز رنگ رخ زرد ندارم
جز آه جگرسوز و دم سرد ندارم
...
1. ای دوست نظر کن ز سر لطف به کارم
چون در دو جهان غیر تو امید ندارم
...
1. به عالم غیر تو دلبر ندارم
بجز لطفت کسی دیگر ندارم
...
1. به دوران وصالت غم ندارم
به ریش هجر تو مرهم ندارم
...
1. دلا صبر از رخ جانان ندارم
به عشق او سر و سامان ندارم
...
1. ندارم بی تو برگ جان ندارم
غم عشق تو را پنهان ندارم
...