142 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون

1 بی رخ تو نمی توانم بود زآنکه وصل تو چون روانم بود

2 دیدن روی تو به جان جستم تا مرا طاقت و توانم بود

3 دل ببردی و ترک ما گفتی بر تو ای جان کی آن گمانم بود

4 آن قد همچو سرو و آن لب لعل مونس جان ناتوانم بود

1 با قدت آخر چرا سروی سرافرازی کند از چه رو آخر صبا با زلف او بازی کند

2 سرو را کی می رسد دعوی بالا با قدت پیش بالای تو میراد از چه او بازی کند

3 چون صبا در زلف تو پیچد پریشان بینمش با وجود آنکه با گوش تو همرازی کند

4 در هوای کویت ار گنجشک روزی بگذرد در فضای قربتت دعوی شهبازی کند

1 دل من در طلبکاری وصل تو به جان آمد ز دست جورت ای دلبر جهانی در فغان آمد

2 ز جورت گفتم ای دل ترک مهرش کن مکش خواری جوابم داد و گفت آری به دل گر بر توان آمد

3 چو چشم مست خون خوارش خطا کرد از جفا بر من اشارت کرد بر ابرو و دردم در کمان آمد

4 هر آن تیری که بگشود او ز شست و غمزه و ابرو چو دیدم ناگه از هر سو به جان ناتوان آمد

1 چرا ز وصل تو کامم روا نمی باشد چرا به بخت منت جز جفا نمی باشد

2 پیام من که رساند به یار مهرگسل رسول من چکنم جز صبا نمی باشد

3 بگو به هجر توأم خون دل ز دیده برفت به غیر مردمکم کس گوا نمی باشد

4 دوای درد من ای جان نمی کنی چکنم به دست بنده به غیر از دعا نمی باشد

1 تا به چند آن غمزه از من دلربایی می‌کند می‌رود با جای دیگر آشنایی می‌کند

2 روشنایی چشم من باشد روا باشد که یار شمع رویش جای دیگر روشنایی می‌کند

3 در وفاداری او جان داده‌ام من سال‌ها آن نگار من به عادت بی‌وفایی می‌کند

4 در جان یک دل نماند از دست آن عیار و او همچنان از خلق عالم دلربایی می‌کند

1 رسید مژده ی شادی که شاه باز آمد خلاص یافت دل از غم که دلنواز آمد

2 نگارم ار چه بسی انتظار می فرمود چو صد نگار کنونم ز در فراز آمد

3 مرا ز درد فراقش شکایتی می بود هزار شکر که آن غمگسار باز آمد

4 به ناز اگر بخرامد چو سرو در بستان فغان ز لاله برآید که سرو ناز آمد

1 درد ما را دوا تواند بود زان جفاجو وفا تواند بود

2 دلبر از این دهان شیرینت کام جانم روا تواند بود

3 حالت درد ما که عرضه دهد پیش او جز صبا تواند بود

4 گوید آن دردها که بر دل ماست نازنینا روا تواند بود

1 دل ستد از دستم و در پا فکند آتش عشقش به دل ما فکند

2 بانگ ز عشّاق برآمد تمام زلف ز رخسار چو بالا فکند

3 زلف پریشان تو باز آن دلم بردش و در بوته سودا فکند

4 پرده برانداخت ز روی آفتاب تابش اندر دل خارا فکند

1 مسکین دلم ز درد تو فریاد می‌کند از بس که روز هجر تو بیداد می‌کند

2 زین بیش غم مَنِهْ به دلِ خسته‌خاطرم کز غم رقیب بیهده دل شاد می‌کند

3 گر بگذرد قدت چو سهی سرو در چمن صد بنده را ز لطف خود آزاد می‌کند

4 هر دیده‌ای که قدّ دلارای او بدید هرگز نظر به قامت شمشاد می‌کند؟

1 خاطرم از هر دو کون آزاد بود با خیالش روز و شب دلشاد بود

2 در خیالم قدّ آن دلبر گذشت چون بدیدم قامت شمشاد بود

3 پیش قدّش بنده گشتم رایگان گرچه یار ما چو سرو آزاد بود

4 داد من یک لحظه از وصلش نداد وآنچه کرد او بر من از بیداد بود

آثار جهان ملک خاتون

142 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی