جهان ملک خاتون

صفحه 6 از 142
142 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون

1 دلم ز دست فراقت به جان رسید بیا بیا که پشت امیدم ز غم خمید بیا

2 بگشت پیک نظر در جهان بسی باری چو روی خوب تو جانا کسی ندید بیا

3 شبی ز روی عنایت هوای ما کردی ز باد صبح دو گوشم چنین شنید بیا

4 بیا که غنچه بستان دل ز دست فراق ز شوق روی تو صد پیرهن درید بیا

1 صنما سنگ دلا سرو قدا مه رویا دلبرا حور وشا لاله رخا گل بویا

2 شیوه از چشم تو آموخت مگر نرگس مست روشنی از تو ربودست مه و خور گویا

3 مشک در نافه ی آهوی ختن پندارم به نسیم سر زلف تو مگر شد بویا

4 همچو سرو ار بخرامی بر ما نیست عجب گر شدم دیده ی جان در غم رویت دریا

1 ای خجل از شرم رویت آفتاب وی ز تاب هجر تو دلها کباب

2 آتش دل را دوا می خواستم از طبیب و صبر فرمودم جواب

3 صبر فرمودی مرا در عاشقی عشق مشکل صبر گیرد در حساب

4 در غمت هر چند زاری کرده ام زان دهن نشنیده ام هرگز جواب

1 ای ز رویت خیره چشم آفتاب وی به مهر روی تو دلها کباب

2 برقع از روی چو خورشیدت بکش زآنکه بر خور کس نمی بندد نقاب

3 چهره بنما در شب دیجور هجر تا ز زلفت تاب گیرد ماهتاب

4 حلقه ی زلف پریشان برگشای تا فتد مشک ختن در پیچ و تاب

1 ای دیده گشته در غم هجر تو چون شراب وای دل بر آتش غم عشقت شده کباب

2 ای سرو راستی که قدی خوش کشیده ای در بوستان عشق سر از سوی ما متاب

3 بر آتش رخت جگر ما کباب شد وز خون دیده رفت به جام دلم شراب

4 بگشا نقاب از رخ خورشید پیکرت زان رو که نیست عادت خورشید در نقاب

1 در ما فکنده ای چو سر زلف خویش تاب زین بیش آن مپیچ و سر از سوی ما متاب

2 تا کی نهان شوی ز دو چشم دلم بگو هرگز که دید صورت خورشید در نقاب

3 ما را ز مهر روی تو در دل حرارتیست تسکین آن نمی شود اّلا به ماهتاب

4 ماه رخت مدار دریغ از من ضعیف از ذرّه کی دریغ کند مهر آفتاب

1 بی دولت وصال دلم چون جهان خراب ای سرو جان ز ما تو ازین بیش سر متاب

2 از ما نظر دریغ مدار این جهان پناه کس داشت نور دور ز درویش آفتاب

3 تا زلف را به عارض مهتاب داده ای تا بی فتاده از سر زلفت به ماهتاب

4 یاد لب چو لعل تو در آتشم نشاند از دیده در فراق تو خون می رود چو آب

1 آن ماه اگر فرو کشد از روی خود نقاب از شرم روش خون چکد از روی آفتاب

2 بیدار بخت تست ولیکن به چشم ما ای دوست از چه روی ببستست راه خواب

3 بازآ که از فراق رخ دلفریب تو خون می رود ز دیده ی جانم به جای آب

4 پیش لب چو آب حیات تو عاشقان از دل کنند آتش و از سینه ها کباب

1 چه خوش باشد شبی تا روز مهتاب فتاده از رخش در روی مه تاب

2 ز نور روی چون خورشید برده نگار مهوشم از چشم ما خواب

3 کشیدی چون کمانم پشت در خم فکندی دیگرم چون تیر پرتاب

4 مسوزانم به داغ هجر ازین بیش دمی ما را به وصل خویش دریاب

1 دوش روی یار می دیدم به خواب آن خیال خواب بودم یا سراب

2 نیست از بخت جهان آن باورم کم به طالع تابد از وصل آفتاب

3 از دو زلفت گشته ام سودازده وز دو چشمت می شوم مست و خراب

4 مرد عشق دست و بازوی تو نیست گر بود کیخسرو و افراسیاب

جهان ملک خاتون

142 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی