جز غم به جهان نصیب ما از جهان ملک خاتون غزل 264
1. جز غم به جهان نصیب ما نیست
جز غصّه کسی قریب ما نیست
1. جز غم به جهان نصیب ما نیست
جز غصّه کسی قریب ما نیست
1. ای دل چو جهان به کام ما نیست
شهباز وفا به دام ما نیست
1. ما را به غم عشق تو دردست دوا نیست
فریاد دلم رس که بدین نوع روا نیست
1. در درد تو بر دلم دوا نیست
دریاب که این چنین روا نیست
1. هیچ شب نیست که در کوی غمت غوغا نیست
در فراق رخ تو دیده ما دریا نیست
1. کدام دیده به دیدار یار بینا نیست
کدام نطق به اوصاف یار گویا نیست
1. بی رخ عاشق فریبت در دو چشمم خواب نیست
بحر عشقت را نمی دانم چرا پایاب نیست
1. دلا با عشق اگر سازی عجب نیست
وگر در عشق سر بازی عجب نیست
1. بر درد عشق دوست مرا گر طبیب نیست
هیچم دوای درد چو وصل حبیب نیست
1. ای که پنداری که ما را جز تو یاری هست نیست
یا مرا غیر از غم عشق تو کاری هست نیست
1. جز غم عشقت نگارا در جهانم هیچ نیست
خاک پایت را نثاری غیر جانم هیچ نیست
1. در جهان بر جان من جز درد نیست
همدمم جز درد و آه سرد نیست