دلا تا کی چنین در زیر از جهان ملک خاتون غزل 1300
1. دلا تا کی چنین در زیر باری
سبکباری مجوی ار مرد کاری
1. دلا تا کی چنین در زیر باری
سبکباری مجوی ار مرد کاری
1. چه خوش بادیست باد نوبهاری
مگر کز زلف آن سیمین نگاری
1. که دارد در دو عالم چون تو یاری
به قد سرو سهی رخ چون نگاری
1. که را باشد به عالم چون تو یاری
بتی خوش بوی خوش رو چون نگاری
1. حاش لله که مرا جز تو بود دلداری
یا دلم غیر غم عشق گزیند یاری
1. به دردی دل گرفتارست باری
که درمان نیستش جز وصل یاری
1. نیست یاری به جهان مثل تو کس دلداری
چابکی سروقدی سیم بری عیاری
1. به امیدی که برآید مه رویت سحری
یا بیابم ز نسیم سر زلفت خبری
1. چه باشد ار به من خسته دل کنی نظری
و یا بپرسی از حال زار من خبری
1. چه شود گر فکند بر من مسکین نظری
یا بپرسد ز دل سوخته خرمن خبری
1. الهی تو بگشا به لطفت دری
که منّت نمی خواهم از دیگری
1. که را طاقت بود بر درد دوری
که یارد کرد در آتش صبوری