ای دل به درد عشق ندارم از جهان ملک خاتون غزل 1204
1. ای دل به درد عشق ندارم دوای تو
تا کی کشم بگو من مسکین جفای تو
...
1. ای دل به درد عشق ندارم دوای تو
تا کی کشم بگو من مسکین جفای تو
...
1. گشتم از جان بنده بالای تو
سر فدای روی شهر آرای تو
...
1. جانم به لب رسید ز جور و جفای تو
تا کی کشم ملامت هرکس برای تو
...
1. ای دلم در لعل شکّرخای تو
جسته جان در قامت و بالای تو
...
1. ما را شکایتیست ز دست جفای تو
تا کی کشد بگو دل مسکین بلای تو
...
1. ای دیده ی بخت جهان در آرزوی روی تو
وی قبله ی جان جهان طاق خم ابروی تو
...
1. باد صبا جان می دهد در آرزوی روی تو
باشد که روزی بگذرد اندر شکنج موی تو
...
1. بردی دل من به چشم و ابرو
خون کرده ز دیده ایم در جو
...
1. من ندیدم ای دل سرگشته جز بیداد ازو
می کنم هر لحظه ای صد داد و صد فریاد ازو
...
1. ای که دل دارد بسی بر روی جانان آرزو
چون کسی کاو درد یابد سوی درمان آرزو
...
1. گفته بودم یار گیرم یار کو
در جهان اکنون ز یار آثار کو
...
1. دلبرا لذّت جوانی کو
اندرین روز یار جانی کو
...