جهان ملک خاتون

صفحه 10 از 142
142 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون

1 آن باد بهار بین که برخاست دیگر چمن جهان بیاراست

2 از بانگ تذرو و کبک و دستان بنگر که به بوستان چه غوغاست

3 از باد بهار گل بخندید بلبل به زبان حال گویاست

4 کای گل به چمن چه رنگ و بویست و ای سرو بلند این چه بالاست

1 کدام سرو به بالای دوست ماند راست بگو دلا و به بستان نظر کن از چپ و راست

2 نگاه کردم و دیدم ز دور می آمد نگار و سرو به پیشش به یک قدم برخاست

3 نه سرو بود و نه طوبی صنوبری دیدم میان باغ و یقین شد که قد دلبر ماست

4 به سرو گفت که بنشین ز پا به پیش قدم تو سرکشی به وجود منی چنین نه رواست

1 تا قامت او به باغ برخاست سرتاسر شهر شهور و غوغاست

2 گفتم که قدش به سرو ماند گفتا که نباشد این چنین راست

3 گفتم که نظر به قامتش کن گفتا که چمن دگر بیاراست

4 گفتم که بلاست بر دل خلق گفتا تو ببین که آن چه بالاست

1 سرو در باغ به بالای تو می ماند راست مه ده دچار ز شرم رخ تو در کم و کاست

2 آفتاب از رخ زیبای تو خجلت زده است زآنکه او روشنی از روی توأش باید خواست

3 در چمن چون بخرامید قد رعنایت راستی سرو روان پیش قدت برپا خاست

4 در لب جوی سهی سرو قدش در لرزست چون بدیدیم نگارا ز کجا تا به کجاست

1 ای سرو چمن چو قامتت راست با ما تو بگو که آن چه بالاست

2 میلت سوی ما بدی همیشه این سرکشی تو از چه برخاست

3 زنهار تو سرمکش ز ما زانک سرسبزی سرو نیز از ماست

4 گفتا که مکن خیال باطل کاین عشق و هوس تو را نه تنهاست

1 ز هوای سر زلف تو دلم پر سوداست وز خیال رخ تو دیده ی جان خون پیماست

2 هوس وصل تو دارد دل سرگشته ی من سر در این سر شود ای دوست که اندیشه ی ماست

3 زلفت از باد هوا زود پریشان گردد سر سبک دارد از آن روی چنین بی سر و پاست

4 خار هجر تو دل خسته ی ما بخراشید گل روی تو نبینیم، چنین ظلم رواست

1 آن نگار بی وفا گر یار ماست از چه رو پیوسته در آزار ماست

2 او ز ما بیزار خوش در خواب صبح در خیالش دیده ی بیدار ماست

3 ما تو را دلدار خود پنداشتیم این همه اندیشه از پندار ماست

4 پیش تو اقرار کردم بندگی این ستم بر جانم از اقرار ماست

1 آن سرو ناز رسته که اندر کنار ماست سر بر فلک کشیده و فارغ ز کار ماست

2 پای دلم چو سرو فروشد به خاک مهر دستی که دستگیر نباشد نگار ماست

3 در ما نظر فکن ز سر مهر کز غمت بنگر که خون دیده و دل در کنار ماست

4 درهم کشیده ابروی چاچی کمان چرا آشفته جعد زلف تو چون روزگار ماست

1 بوی شکنج زلف تو تا در دماغ ماست روی چو آفتاب تو چشم و چراغ ماست

2 بی روی جان فزای تو جنّت چه می کنم گلخن به روی خوب تو بستان و باغ ماست

3 زلفش شبی گرفتم و زان لحظه تاکنون از بوی زلف دوست معنبر دماغ ماست

4 بی گفت و گوی عشق تو در بوستان دل دستان خوش سرای تو گویی که زاغ ماست

1 آن قد چون نارون بنگر که از بستان ماست و آن گل سیراب بنگر کز سرابستان ماست

2 نغمه ی بلبل شنو در بوستان بر روی گل وآن فغان و ناله و آشوب کز دستان ماست

3 گفت سروی ناز دیدم در کنار جویبار گفتم آب دیده ی ما خورد و از بستان ماست

4 گفتم آخر دیده بگشا تا ببینی حال ما کز دو لعل آب دارت آتشی در جان ماست

جهان ملک خاتون

142 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جهان ملک خاتون شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی