15 اثر از زبور عجم اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر زبور عجم اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار اقبال لاهوری / زبور عجم اقبال لاهوری

زبور عجم اقبال لاهوری

1 بر عقل فلک پیما ترکانه شبیخون به یک ذره درد دل از علم فلاطون به

2 دی مغبچه ئی با من اسرار محبت گفت اشکی که فرو خوردی از بادهٔ گلگون به

3 آن فقر که بی تیغی صد کشور دل گیرد از شوکت دارا به از فر فریدون به

4 در دیر مغان آئی مضمون بلند آور در خانقه صوفی افسانه و افسون به

1 یا مسلمان را مده فرمان که جان بر کف بنه یا درین فرسوده پیکر تازه جانی آفرین

2 یا برهمن را بفرما نو خداوندی تراش یا خود اندر سینهٔ زناریان خلوت گزین

3 یا دگر آدم که از ابلیس باشد کمترک یا دگر ابلیس بهر امتحان عقل و دین

4 یا جهانی تازه ئی یا امتحانی تازه ئی می کنی تا چند با ما آنچه کردی پیش ازین

1 عقل هم عشق است و از ذوق نگه بیگانه نیست لیکن این بیچاره را آن جرأت رندانه نیست

2 گرچه می دانم خیال منزل ایجاد من است در سفر از پا نشستن همت مردانه نیست

3 هر زمان یک تازه جولانگاه میخواهم ازو تا جنون فرمای من گوید دگر ویرانه نیست

4 با چنین زور جنون پاس گریبان داشتم در جنون از خود نرفتن کار هر دیوانه نیست

1 سوز و گداز زندگی لذت جستجوی تو راه چو مار می گزد گر نروم بسوی تو

2 سینه گشاده جبرئیل از بر عاشقان گذشت تا شرری به او فتد ز آتش آرزوی تو

3 هم بهوای جلوه ئی پاره کنم حجاب را هم به نگاه نارسا پرده کشم بروی تو

4 من بتلاش تو روم یا به تلاش خود روم عقل و دل نظر همه گم شدگان کوی تو

1 درین محفل که کار او گذشت از باده و ساقی ندیمی کو که در جامش فرو ریزم می باقی

2 کسی کو زهر شیرین میخورد از جام زرینی می تلخ از سفال من کجا گیرد به تریاقی

3 شرار از خاک من خیزد کجا ریزم کرا سوزم غلط کردی که در جانم فکندی سوز مشتاقی

4 مکدر کرد مغرب چشمه های علم و عرفان را جهان را تیره تر سازد چه مشائی چه اشراقی

1 ساقیا بر جگرم شعلهٔ نمناک انداز دگر آشوب قیامت به کف خاک انداز

2 او بیک دانهٔ گندم به زمینم انداخت تو بیک جرعه آب آنسوی افلاک انداز

3 عشق را باده مرد افکن و پرزور بده لای این باده به پیمانه ادراک انداز

4 حکمت و فلسفه کرده است گران خیز مرا خضر من از سرم این بار گران پاک انداز

1 از آن آبی که در من لاله کارد ساتگینی ده کف خاک مرا ساقی بباد فرودینی ده

2 ز مینائی که خوردم در فرنگ اندیشه تاریکست سفر ورزیدهٔ خود را نگاه راه بینی ده

3 چو خس از موج هر بادی که می آید ز جا رفتم دل من از گمانها در خروش آمد یقینی ده

4 بجانم آرزوها بود و نابود شرر دارد شبم را کوکبی از آرزوی دل نشینی ده

1 ز هر نقشی که دل از دیده گیرد پاک می‌آیم گدای معنی پاکم تهی ادراک می‌آیم

2 گهی رسم و ره فرزانگی ذوق جنون بخشد من از درس خردمندان گریبان چاک می‌آیم

3 گهی پیچد جهان بر من گهی من بر جهان پیچم بگردان باده تا بیرون ازین پیچاک می‌آیم

4 نه اینجا چشمک ساقی نه آنجا حرف مشتاقی ز بزم صوفی و ملا بسی غمناک می‌آیم

1 دل بی قید من با نور ایمان کافری کرده حرم را سجده آورده بتان را چاکری کرده

2 متاع طاقت خود را ترازوئی بر افروزد ببازار قیامت با خدا سوداگری کرده

3 زمین و آسمان را بر مراد خویش می خواهد غبار راه و با تقدیر یزدان داوری کرده

4 گهی با حق درآمیزد گهی با حق درآویزد زمانی حیدری کرده زمانی خیبری کرده

1 ز شاعر ناله مستانه در محشر چه می‌خواهی تو خود هنگامه‌ای هنگامهٔ دیگر چه می‌خواهی

2 به بحر نغمه کردی آشنا طبع روانم را ز چاک سینه‌ام دریا طلب گوهر چه می‌خواهی

3 نماز بی‌حضور از من نمی‌آید نمی‌آید دلی آورده‌ام دیگر ازین کافر چه می‌خواهی

آثار اقبال لاهوری

15 اثر از زبور عجم اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر زبور عجم اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی