ای لاله ای چراغ از اقبال لاهوری زبور عجم 133
1. ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ
در من نگر که میدهم از زندگی سراغ
...
1. ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ
در من نگر که میدهم از زندگی سراغ
...
1. من بندهٔ آزادم عشق است امام من
عشق است امام من عقل است غلام من
...
1. کم سخن غنچه که در پردهٔ دل رازی داشت
در هجوم گل و ریحان غم دم سازی داشت
...
1. خود را کنم سجودی ، دیر و حرم نمانده
این در عرب نمانده آن در عجم نمانده
...
1. به سواد دیدهٔ تو نظر آفریدهام من
به ضمیر تو جهانی دگر آفریدهام من
...
1. ز جان خاور آن سوز کهن رفت
دمش واماند و جان او ز تن رفت
...
1. گفت با یزدان مه گیتی فروز
تاب من شب را کند مانند روز
...
1. مرگ ها اندر فنون بندگی
من چه گویم از فسون بندگی
...
1. در غلامی عشق و مذهب را فراق
انگبین زندگانی بد مذاق
...
1. یک زمان با رفتگان صحبت گزین
صنعت آزاد مردان هم ببین
...