1 نفس آشفته موجی از یم اوست نی ما نغمهٔ ما از دم اوست
2 لب جوی ابد چون سبزه رستیم رگ ما ریشهٔ ما از نم اوست
1 ترا درد یکی در سینه پیچید جهان رنگ و بو را آفریدی
2 دگر از عشق بیباکم چه رنجی که خود این های و هو را آفریدی
1 کرا جوئی چرا در پیچ و تابی که او پیداست تو زیر نقابی
2 تلاش او کنی جز خود نبینی تلاش خود کنی جز او نیابی
1 تو ای کودک منش خود را ادب کن مسلمان زاده ئی ترک نسب کن
2 برنگ احمر و خون و رگ و پوست عرب نازد اگر ، ترک عرب کن
1 نه افغانیم و نی ترک و تتاریم چمن زادیم و از یک شاخساریم
2 تمیز رنگ و بو بر ما حرام است که ما پروردهٔ یک نو بهاریم
1 نهان در سینهٔ ما عالمی هست بخاک ما دلی در دل غمی هست
2 از آن صهبا که جان ما بر افروخت هنوز اندر سبوی ما نمی هست
1 دل من ای دل من ایدل من یم من کشتی من ساحل من
2 چو شبنم بر سر خاکم چکیدی و یا چون غنچه رستی از گل من
1 چه گویم نکتهٔ زشت و نکو چیست زبان لرزد که معنی پیچدار است
2 برون از شاخ بینی خار و گل را درون او نه گل پیدا نه خار است
1 کسی کو درد پنهانی ندارد تنی دارد ولی جانی ندارد
2 اگر جانی هوس داری طلب کن تب و تابی که پایانی ندارد
1 چه پرسی از کجایم چیستم من؟ به خود پیچیده ام تا زیستم من
2 درین دریا چو موج بیقرارم اگر بر خود نپیچم نیستم من